در چین باستان هر که قویتر بود، رهبر میشد. طایفههای قدرتمند بر سر تسلط بر قلمروهای گسترده باهم رقابت میکردند. طایفههای شکستخورده به دولتهای زیردستی تبدیل میشدند که نقششان پشتیبانی از طایفه پیروزمند از راه پرداخت خراج و تأمین کارگر و سرباز برای خدمت به فاتحان بود. با دولتهای خراجگزاری که سبب مزاحمت میشدند یا نشانههایی از شورشگری از خود بروز میدادند با شتاب و خشونت برخورد میشد.
طایفههای پیروزمند غالبا دودمانهایی را برپا میداشتند؛ اصطلاح دودمان [یا سلسله] به این معناست که فرمانروایی بهطور موروثی از پدر به پسر یا به فردی از همان خاندان منتقل میشد. با آن که دودمان فرمانروا قدرت برتر بود، اما دولتهای زیردست، مادامی که فرمانبردار باقی میماندند، اجازه داشتند هویت خود را حفظ کنند. نتیجه مجموعهای از دولتهای نیمهمستقل بود که یک دودمان مقتدر بر آنها تسلط داشت.
برخی از دودمانها تنها بر بخشی از آنچه چین امروزی را تشکیل میدهد حکومت میکردند، در حالی که دیگران بر بخش عمده کشور فرمانروایی داشتند و آنچه را که پیشتر مجموعهای از قلمروهای جداگانه بود، یکپارچه میساختند. برخی از دودمانها صدها سال دوام آوردند، در حالی که برخی دیگر عمر کوتاهی داشتند.
کتاب خوب با مطالب مفید که خلاصه وار تاریخ زیبا و گیرای چین رو نشون میده.مطالعه کتاب بشدت برای افرادی که به تاریخ،باستان شناسی و دنیای چین علاقمندند،توصیه میشه.
5
بزرای کسایی که به تاریخ چین علاقه دارند کتاب خوب ومختصری هست
5
کتاب خوبیه. برای فهم تاریخ سیاسی چین باستان هم منبع کارآمدی است