فرمت محتوا | epub |
حجم | 2.۰۸ مگابایت |
تعداد صفحات | 416 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۳:۵۲:۰۰ |
نویسنده | دیوید بالداچی |
مترجم | شقایق قندهاری |
ناشر | نشر آموت |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | One summer, 2,011 |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۶/۰۵/۰۳ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
تابستان آن سال رستگاری از دل مرگ #تابستان_آن_سال روایتی آرام و دلنشین و سرشار از امید و وفاداری به خانواده است. جک که بازمانده ۳۵ ساله از جنگهای آمریکا در خاورمیانه است دچار بیماری لاعلاجی شده که او را به مرگ نزدیک می کند. بعد از یک اتفاق دلخراش، به آسایشگاه منتقل می شود تا چند روز باقیمانده عمرش را انجا سپری کند. شخصیتهای این کتاب اغلب انسانهای عادی و معمولی ای هستند که آنها را دیده ایم ، اما این هنر #دیوید_بالداچی است که از این شخصیتها روایتی اینچنین جذاب و سرشار از عواطف انسانی خلق می کند. جک که انسانی شریف است، شرایط به شکلی او را مجبور کرده که نتواند راحت حرفش را بزند و اغلب خود به تنهایی مسائل را حل می کند. او بیشتر اوقات خود را با کار، سرگرم می کند تا از صحبت کردن، پرهیز کند (او غم بزرگ و حل نشده ای در دل دارد، غمی که تحمل و کنار آمدن با آن خیلی سخت است). موردی که در فرزند اولش میکی هم می توان مشاهده کرد او نیز نمی تواند بسیاری از موارد را در خود حل کند یا با آنها کنار بیاید،زمانی که پدر در حال مرگ هست با خودخواهی و سرکشی (که میتواند اقتضای سِنَّش نیز باشد ) این لحظات آخر را برای خانواده ناخوشایندتر می کند.(پس از آمدن و مستقر شدن در پالاس اتفاقات متفاوتی برای او می افتد که از هر کدام درسی می آموزد). جک قول داده که تا کریسمس زنده بماند. او یک هفته قبل از کریسمس هر روز شروع به نوشتن نامه هایی برای همسرش می کند که وقتی از دنیا رفت آنها را بخواند. آنها یکدیگر را دوست داشتند و عاشق یکدیگر بودند. بعد از بیماری جک ، لیزی ، لحظه ای برای همسرِ در بستر مرگش کوتاهی نمی کرد. جک به نوعی با نامه قصد قدردانی از همسر و تنها رفیق و دوست زندگی ش را داشت کسی که با او صحبت می کرد . حضور در پالاس، جایی که همسرش لیزی در کودکی در آنجا زندگی می کرده یافتن نشانههای او در آن مکان کمکم نوری را به زندگی او و خانواده اش می تاباند ). وجود فانوس دریایی می تواند نشانه ای از یافتن نور و امنیت و امید در میان امواج متلاطم آبهای خروشان (مجاز از زندگی) هنگام طوفان باشد. او انگار که خودش را بعد از سالها گم کردن ، پیدا می کند، و متوجه می شود که می تواند زندگی کند ، عشق بورزد ، با فرزندانش صحبت کند ، آنها را در آغوش بگیرد و به خود و آنها فرصت بدهد. #کتاب_محبوب_من
داستان قشنگی بود. اوایل داستان خیلی غمگین و ناراحت کنندست اما بتدریج امید بیشتر و بیشتر میشد و با لبخندشیرینی داستان به پایان می رسه
داستانی پر کشش و جذاب اما سطحی مثل یک سریال کتاب خیلی جذابیه و ادم رو رها نمیکنه اما داستانش کاملا قابله حدسه و باعث تفکر انسان نمیشه
عالیه کتاب داستانی سرشار از عشق و از خودگذشتگی یک جورایی کتاب با من پیش از تو برابری می کنه
داستانی که زندگی واقعی رو به همراه داره و انگار که دارین تو اون خونه و خانواده زندگی میکنین
داستان جالب و پرکششی بود ، رابطه پدر و دختر نوجوان زیبا به تصویر کشیده شده بود .
چطور ممکنه مترجم یک کتاب انگلیسی در پانویس لغت heart به معنای قلب رو hurt بنویسه؟؟؟؟؟
شروع ناراحت کننده ایی دارد اما در ادامه به کتاب دوست داشتنی تبدیل میشود
این کتاب عالیه??سرشار از امید و ایمان و باور
اصلا دوسش ندارم داستان بی نهایت کسل کننده ست و اصلا جلو نمیره