
کتاب قدمبخیر مادربزرگ من بود
مجموعه داستان
نسخه الکترونیک کتاب قدمبخیر مادربزرگ من بود به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید
درباره کتاب قدمبخیر مادربزرگ من بود
داس را انداخت، نه تنها جان ریسمان که تنگ را هم درجین درجین کرد. آنقدر ضربه زد که وقتی به خودش آمد داس کند شده و باید تیزتر میشد که اگر اینبار راستی راستی خودش بود، بتواند با یک ضربه چند قسمتش کند. یادش میرفت که با دیدنش باید بخواند: ـ یا کوکج، یا کوکج، یا کوکج، کوکبون، کوکبون، کوکبون، سلامون حول من الرحیم، یظلون، یجوفون، تعل، تعلیل، مرمیت، بعبریت، الی نزاله الاخر...
نظرات کاربران درباره کتاب قدمبخیر مادربزرگ من بود