پس از مطالعهی کتاب متوجه خواهید شد که نقد تمدن جدید به معنی ارزیابی آن چیزی است که «هست» و نظر به آن چیزی دارد که «میتواند باشد» و نیز توجه به استعدادها و امکاناتی است که خداوند برای ما قرارداده و ما از آن کمتر استفاده میکنیم.
در تمدن غربی انسان همواره از فهم نیروی راستین خدادادی خود بیبهره مانده و به مقاصد اصیل دل نمیبندد و فطرت و شریعت برای او کهنه شده و از این رو با پائینترین و فرسودهترین مرتبه وجود میخواهد عمر خود را به انتها برساند و لذا همواره گرفتار بحران بوده و هست و برای رفع این بحران از منبع لایزال غیب هیچ بهرهای نمیبرد و به همین جهت باز بحران دیگری میآفریند و بیشتر از قبل از افقهای قدسی دور میشود.
مباحث کتاب؛ شما را از زمین جدا نمیکند، بلکه نوع برخورد با زندگی زمینی را -آنطور که از آسمان جدا نشویم- پیشنهاد میکند. پس بحث بر سر دعوت به یک زندگی سالم است نه جداشدن از زندگی و فروافتادن در انزوا.