«پرویز شهدی» مترجم کتاب «برادران کارامازوف» دربارهی این اثر گفته است: «در سراسر داستان، تمام صحنهها و دیالوگها دولایهاند، یکی لایهی رویی؛ یعنی آنچه ما بهظاهر میبینیم و میخوانیم، که لایه ایست بس نازک و سطحی و گاه بسیار پیشپاافتاده و دیگری لایهی زیرین که گاه چنان ژرف و رعبآور است که لرزه به اندام آدمی میاندازد.»
کتاب «برادران کارامازوف» وصیت «فئودور داستايفسكی»، نویسندهی برجسته قرن نوزدهم روسیه به مردم کشورش است. این کتاب یکی از شاهکارهای ادبی کلاسیک است که پس از انتشار تحسین «آلبرت اینشتین»، «زیگموند فروید»، «مارتین هایدگر»، «لودویگ ویتگنشتاین» و «پاپ بندیکت شانزدهم» را به دنبال داشت. این اثر روایت جدال در میان خوب و بد، شک و ایمان و مفاهیم اخلاقی عمیق و ژرف است که با نگاهی متفاوت به نگارش درآمده است. این کتاب تنها یک داستان پرکشش و خواندنی نیست بلکه اثری است که با مفاهیم اخلاقی و فلسفی گره خورده است و خواننده را به فکر وامیدارد.
«برادران کارامازوف» ابتدا بهصورت پاورقی در یکی از نشریههای روسی منتشر شده و «فئودور داستايفسكی» آن را به همسرش تقدیم کرده است. این نویسندهی بزرگ سالهای آخر عمرش را وقف نوشتن این داستان کرد، طبق اسناد تاریخی این داستان مجموعه اول سهگانهای بوده است که به دلیل مرگ «فیودور» ناتمام ماند ولی این در حالی است که بهتنهایی هم در جایگاه ویژهای قرار دارد. این کتاب پرحجم و طولانی دربارهی مردی روستایی به نام «فیودور پاولویچ کارامازوف» است که دو بار ازدواج کرده است و سه پسر به نامهای «دیمیتری»، «ایوان» و «آلیوشا» دارد. در همان ابتدای کتاب خواننده با مرگ این زمیندار مشهور روبهرو میشود که در زندگیاش هیچ توجه و محبتی نسبت به فرزندانش نداشته است.
«فیودور داستایِفسکی» نویسندهی توانای ادبیات روسیه در سال 1821 در مسکو به دنیا آمد. او در جوانی مدتی را در وزارت جنگ مشغول به کار شد که برخلاف روحیات و علایقش بود. او از همان سالها ترجمه و نوشتن داستان را دنبال کرد و به جریانهای روشنفکری حاکم بر آن دوران روسیه پوست. او مدتی را به جرم براندازی نظام در سیبری به خدمات سربازی مشغول بود ولی در همان دورآنهم نوشتن را دنبال میکرد. این نویسنده از طریق نوشتن امرارمعاش میکرد و همواره درگیر مشکلات جدی مالی بود. او مدتی را در اروپا زندگی کرد و به قماربازی مشغول بود. او در فوریه سال 1881 براثر خونریزی ریه درگذشت و در گورستان «تیخوین» در سنپترزبورگ روسیه به خاک سپرده شد.
«فیودور داستایِفسکی»Fyodor Dostoyevsky نویسندهی شاخص روسیه است که با خلق آثار ویژه، ادبیات قرن نوزدهم را با تحولات جدی روبهرو کرد. نام او در کنار بزرگانی همچون «لئو تولستوی» و «آنتون چخوف» میدرخشد و آثارش از ارزش ادبی بالایی برخوردار هستند. او از سال 1845 نوشتن داستانهایش را آغاز کرد و قدم در عرصهی نویسندگی گذاشت. در اولین تجربیات نویسندگی «داستایِفسکی» تأثیر «نیکلای گوگول» دیده میشود ولی پس از مدتی این نویسنده به سبک منحصربهفرد خودش رسید. او طی بیستوشش روز داستان خواندنی «قمارباز» را نوشت که نشان از توانایی بالای این نویسنده است. او تمام زندگیاش را وقف نوشتن کرد و در سالهای آخر عمرش رمانهای شاهکار «همیشه شوهر»، «ابله» و «جنزدگان» یا «شیاطین» را نوشت و گنجینهی باارزشی از خودش به یادگار گذاشت.
کتاب «برادران کارامازوف» نوشتهی «فئودور داستايفسكی» را انتشارات مجید با ترجمهی «پرویز شهدی» در سال 1388 منتشر کرده است که در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. «پرویز شهدی» یکی از پرکارترین مترجمان ایرانی است که تحصیلاتش در رشتهی زبان و ادبیات فرانسه در دانشگاه تهران و ادبیات تطبیقی در دانشگاه سوربن فرانسه را به سرانجام رسانده است. او تا امروز بیش از شصت اثر را به فارسی ترجمه کرده است و از ترجمههای دیگر او میتوان به «رستاخیز» اثر «تولستوی»، «نخستین مرد» اثر «آلبر کامو» و «مرشد و مارگاریتا» اثر «میخائیل بولگاکف» اشاره کرد که نسخهی صوتی و الکترونیک آنها در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای دانلود و مطالعه وجود دارد.
ایوان ضمن اینکه از خشم به خود میلرزید، از جا برخاست، پالتواش را پوشید و بیآنکه دیگر حرفی بزند یا نگاهی به اسمردیاکوف بکند، از اتاقش بیرون رفت. هوای سرد شبانگاهی حالش را جا آورد. موجی از افکار و احساسهای گوناگون ذهنش را آشفته کرده بود. یعنی فوراً برود اسمردیاکوف را لو بدهد؟ ولی علیهش چی بگوید؛ از نظر قانون بیگناه است، برعکس او میتواند به من اتهام بزند. در حقیقت من چرا به چرماشنیا رفتم؟ چرا؟ چرا؟ بله، او درست میگوید، بهطور حتم انتظار واقعهای را میکشیدم. برای صدمین بار به یادش آورد شبی که میخواست فردای آن به سفر برود، مرتباً میرفت روی پلهها و پدرش را میپایید؛ ولی این بار یادآوری این خاطره چنان برایش دردناک و ناراحتکننده بود که ناگهان از رفتن بازایستاد. «بله، در آن موقع منتظر چنین پیش آمدی بودم، حقیقت دارد، واقعاً آرزو میکردم آن حادثه اتفاق بیفتد، بله، کشتنش را آرزو میکردم... باید این اسمردیاکوف لعنتی را کشت... اگر الآن جرات کشتنش را نداشته باشم، ادامهی زندگی بیفایده است...»
ایوان بهجای رفتن به خانهاش، یکراست رفت به خانهی کاترین ایوانوونا و با حضورش او را ترساند. حالت دیوانهها را پیدا کرده بود. همهی گفت و شنودش را با اسمردیاکوف برای او تعریف کرد، با همهی جزییاتش. موفق نمیشد آرامشش را به دست آورد، هرقدر هم دختر جوان کوشید او را آرام کند، تأثیری نکرد. توی اتاق راه میرفت و به طرزی عجیب و جویدهجویده حرف میزد.
نشست پشت میز، آرنجهایش را روی میز گذاشت، سرش را به دستهایش تکیه داد و شروع کرد به حرف زدن: «اگر دیمیتری پدرمان را نکشته و کار اسمردیاکوف باشد، من هم با او همدستم؛ چون وادار به اين کارش کردم. یعنی واقعاً به این کار تشویقش کردم؟ ولی بههرحال اگر دیمیتری او را نکشته و کار اسمردیاکوف باشد، پس من هم در این قتل شریکم.»
کاترین پس از شنیدن حرفهای ایوان، از جا برخاست، رفت پشت میزتحریرش، کاغذی را از روی آن برداشت و آورد گذاشت جلو ایوان. این کاغذ همان مدرکی بود که بعدها ایوان به آلیوشا گفت: «دلیل دودوتا چهارتای» مجرم بودن دیمیتری به شمار رود. این نامه را میتیا آن شب کذایی در حال مستی به او نوشته بود، آنهم پس از ملاقاتش با آلیوشا توی صحرا و پس از آن صحنهی توهینآمیزی که گروچنکا در خانهی کاترین راه انداخته بود.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 4.۱۷ مگابایت |
تعداد صفحات | 575 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۹:۱۰:۰۰ |
نویسنده | فئودور داستایفسکی |
مترجم | پرویز شهدی |
ناشر | مجید |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Bratia karamazovy |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۵/۰۲/۲۸ |
قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
قیمت چاپی | 955,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
در عجبم از قدرت قلم جناب داستایوفسکی! احتمالاً تنها نویسنده ایه که می تونه صفحه ها در مورد مسائل فلسفی و مذهبی بنویسه بدون اینکه مخاطب رو دلزده کنه. بخصوص از دیدگاه یک مسلمان، بشدت توجهم به قطعاتی مثل "مفتش بزرگ" یا گفتگوی ایوان و شیطان جلب شد. جالبه که بشر می تونه چقدر ریزبین باشه و اشکالات ناشی از انحراف یک دین و کتاب آسمانی رو پیدا کنه، اشکالاتی که در ابتدا خیلی جزئی به نظر میان ولی در حقیقت می تونن منجر به نتیجه گیری های فاجعه باری بشن. اینجاست که آدم متوجه میشه چرا فرستاده شدن یک دین کامل که معجزه اش، بدون انحراف موندن منبعشه - به حکم عقل - ضروری بوده. پ ن ۱ : تشکر از ترجمه ی روان و عالی آقای شهدی! ضمناً ممنون بابت توضیح و هشداری که در مقدمه ارائه شد و خواننده رو برای مطالعه ی بهتر کتاب آماده کرد. پ ن ۲ : بعضی قسمت ها، دلم میخواست از دست شخصیت های زن قصه سرم رو به دیوار بکوبم! این همه شیطان صفتی و فرشته خویی با هم در وجود یک شخص؟ (تکرار میکنم که) این قدرت قلم حیرت انگیزه.
صوتیشو گوش دادم واقعا واقعا واقعا دست مریزاد به فیدیبو به صدای آقای سلطان زاده باید هزاران هزار ستاره داد عالی عالی متعالی❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
کتاب بسیار زیبایی بود و به هیچ عنوان از خواندن ان پشیمان نخواهید شد
کتاب صوتی ش با صدای آرمان سلطان زاده رو گوش دادم. به طرز وحشتناکی عالی اجرا کردن. کتاب خوبی ست.
ترجمه خوبی داره ولی کلا کتاب معمولیه به نظرم جنایت و مکافات خیلی بهتره بعضی قسمت هاش خیلی خسته کننده میشه انتهای داستان هم زیاد جالب نیست
واقعا به آقای شهدی خسته نباشید میگم ، ترجمه ی دقیق و تیزی از این اثر بود
کتاب خوبی بود . شاهکاره داستایوفسکی که آخر عمرش و زمانی که به سیبری تبعید شده بوده نوشته شده . جالب بود???
اولا ترجمه و نگارش فوقالعاده بود. دوما باورم نمیشه تموم شد??
استادی داشتیم که ما رو توصیه می کرد برای مطالعه این اثر
کتابی اصیل و با ترجمه عالی... واقعا ادبیات روس رو به نمایش میذاره.