
کتاب بالزنها
نسخه الکترونیک کتاب بالزنها به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید
درباره کتاب بالزنها
نور تندی از جایی میخورد توی چشمم. دمر افتاده بودم کف کلبهی چوبیِ درب و داغانی. قصد مردن نداشتم، چون تازه یک تکه بشکن" پیدا کرده بودم. بشکنها پلاستیکهای مخصوصی بودند که کارخانهها دور بعضی از دستگاههای نو میپیچیدند تا جلو ضربههای احتمالی را بگیرند. پلاستیکهایی که میانش پر از حبابهای یکاندازهی هوا بود. گاهی که میخواستم حسابی کیف کنم، مینشستم یک جایی که منظرهی قشنگی جلوش باشد و بعد یکییکی حبابهای هوا را میترکاندم. وقتی آدم یک تکهی بزرگ بشکن دارد، نباید برای مردن اینقدر عجله کند. حتی یک کف دست بشکن برای زندگی کردن یک آدم درب و داغان مثل من بس بود. به هر زحمتی بود غلت زدم و به پشت شدم. به دستهایم دستبند قلبیشکلِ عجیبی زده بودند.
نظرات کاربران درباره کتاب بالزنها