او که پُز میدهد ـ به مقام، به پول، به شیئی، به دکترا، به کشورش ـ
از گردونۀ هستی بیرون پریده است.
شیئی تیز و بُرنده ـ سِلاح را آتش بزنیم ـ
تنها کارد آشپزخانه ـ بَرایِ سالاد ـ کافیست ـ
اگر زرنگ نباشیم ـ دروغ نگوییم ـ پنهان کار نباشیم
قبل از حقِ خویش ـ حق دیگری را ـ در مغز بگنجانیم
خدا با ماست ـ
فقط نیرویِ لایزالِ هستی ـ توپ گرد را از نیستی نجات خواهد داد
این گویِ چون نگین ـ در هیچ کهکشانی نیست.