مخمل چشمهایت
بیکرانۀ زلال لبخندت
و موسیقیِ سرشارِ نگاهت را
میپرستم.
ورودت را
در برهوت لحظههای بیثمر،
حضورت را
در گودالی فاقد ادراک،
پذیرا میشوم ـ ای زندگی
تو را
به شیوه خویش سپری میکنم
و بدعت مینهم طی طریق را،
راه ِ تو را ـ
و در آن ـ
عاشقی واقعی خواهم بود