سرشار از راز بهاری
سبز و صمیمی شد ـ مثل درخت
روان و ساده ـ مانند چشمه
بعدها
دل دادهای بود، سینهچاک
عاشق رودخانهای
که با خود به دریا برد ـ مرداب را
در یک مجال طلایی
Brimful of vernal secret,
She grew green and sincere like a tree,
flowing and simple like spring.
Later on
She became a passionate lover
And fell in love with the river
which carried away the marsh into the sea
in a golden opportunity