
کتاب موش گریزپا
نسخه الکترونیک کتاب موش گریزپا به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید
درباره کتاب موش گریزپا
غروب، سر و کلهی مسافران جدید پیدا شد. بعضیها به اثاثیهی کهنه و سر گوزنهای خاکگرفته نگاهی انداختند و هتل را ترک کردند، اما عدهای که خیلی خسته بودند و نمیتوانستند دنبال هتل بهتری بگردند، همان جا ماندگار شدند. رالف، زمانی که تلویزیون روشن بود، با پنجههایش موتورسیکلتش را تمیز و براق میکرد و هنگامی که خاموش بود، فقط چُرت میزد؛ آنقدر هیجانزده بود که نمیتوانست حسابی بخوابد. سرانجام، صدای ملایم و بیروح شیپورِ خاموشی از دوردست شنیده شد و ماتِ پیر از درِ جلویی به ایوان رفت تا ستارهها را تماشا کند. لحظهی موعود فرا رسیده بود! رالف کلاه ایمنیاش را برداشت. فرمان موتورسیکلتش را گرفت و همانطور که سعی میکرد توجه کارمند شب را جلب نکند، آن را از درِ جلوی هتل بیرون برد.
نظرات کاربران درباره کتاب موش گریزپا