وقتی صدای جیغ اول را شنیدم، برگشتم و گوشم را گرفتم و آنقدر فشار دادم که سرم درد گرفت. آن موقع نمیتوانستم کاری کنم. همچنان صدا را میشنیدم، صدای راهبی بود که عذاب میکشید. مدتی طول کشید تا صدایش قطع شد. من در انباری بودم و در تاریکی آنجا از شدت ترس به خودم میلرزیدم و به صدای باران که به پشتبام میخورد، گوش میدادم و سعی میکردم نترسم و شجاع باشم. شب بدی بود و انگار اوضاع رفتهرفته بدتر هم میشد. ده دقیقه بعد، چاهکنی با شاگردش از راه رسیدند و من برای استقبال از آنها به سمت در هجوم بردم. هر دوی آنها خیلی گُنده بودند، آنقدر که من بهسختی به شانههایشان میرسیدم. فانوس را بالا آورد و با دقت وراندازم کرد. نگاهش تیز و دقیق بود. انگار هیچکدام بیخودی آنجا نیامده بودند...
فرمت محتوا | epub |
حجم | 4.۰۶ مگابایت |
تعداد صفحات | 416 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۳:۵۲:۰۰ |
نویسنده | جوزف دیلینی |
مترجم |