انساننما موجودی است کاملاً شبیه انسان، اما فلج و ناتوان.
انسان هرگز مجال نیافته است تا در کلیت خود بشکفد.
انسان همواره بهطور نیمه زندگی کرده است. بنابراین، همواره در رنج و عذاب زیسته است.
انسان، هنوز بودن و حضور خویش را در هستی جشن نگرفته است.
تنها، انسانِ تمامعیار است که میتواند حضورِ خویش در ضیافتِ هستی و زندگی را جشن بگیرد.
یک درخت، در تمامیت و کمال خویش میتواند گُل بدهد و بهبار بنشیند. انسان، درختی است که هنوز شکوفه نکرده است.
انسان، گذشتهای بسیار تاریک و غمبار داشته است.
گذشتهی انسان، شب تاریک روح او بوده است.