این مجموعه حاصل بارشهای سال ۱۳۷۹ تا اکنون است که در این سالها به دلایل مختلف چاپ آنها برایم میسر نگردید و فقط برخی از شعرها بهطور پراکنده در بعضی نشریات به چاپ رسیده است. افزون بر شعرهای این مجموعه که همگی در قالب سنتی هستند، شعرهای نیمایی و سپید حاصل این سالها نیز در مجموعهای جداگانه با عنوان «برگههای سوخته» به زودی چاپ خواهد شد. در سرزمینی که بزرگان و قلّههای شعر و ادب همچون فردوسی، سنایی، نظامی، عطار، سعدی، مولانا، حافظ و جامی تا ابد سر بر افراختهاند و در گوشهگوشۀ آن شاعرانی میزیند که دَم به دَم، عصارۀ خونرنگ جان را هنرمندانه بر سپیدی صفحات کاغذ مینگارند، خرده بضاعت این ناچیز همانا مَثَل این سخن انوری است که:
همی شرم دارم که پای ملخ را
همی ترسم از ریشخند ریاحین
سوی بارگاه سلیمان فرستم
که خار مغیلان به بستان فرستم