درباره قصه قسمت
تموم ماجرا از یه گلفروشی بالای شهر صبح یه روز پنجشنبه شروع میشه. طرفای ساعت نُهونیم. توی گلفروشیه چهار پنج نفر بیشتر نیستن. گلفروشه داره برای یه جوون تقریباً سیودوسهساله یه دستهگل میپیچه. گلفروشه یهخورده همچین عصبانیه. نیست که طرف هدفون زده به گوشش و داره آهنگ گوش میده و آدامس میجوه، اینه که فکر میکنه داره بهش بیحرمتی میکنه؛ ولی نقل این حرفا نیست. طرف اسم تموم گُلا و حتی اینکه دستهگله گِرد باشه رو روی یه تیکه کاغذ داده دست گلفروشه، خب دیگه چه کاریه که حرف بزنه؟ یعنی نه اینکه آدم کمحرفی باشهها، نه؛ منتها فکر میکنه آدم خوبه یه وقتی فَک بزنه که یه نفعی داشته باشه یا بلکه بعداً یه نفعی داشته باشه، نه اینکه با یه گلفروش قِروقَمبیلی که حالا معلوم نیست کِی باز گذارشون به هم بیفته، حرف بزنه که اصلاً معلوم نیست چقدر سواد داشته باشه.
گلفروشه هم بیراه فکر نمیکنه. خب هِی گُلا رو از توی کاغذ نیگاه میکنه و از لای دستهها میکشه بیرون و جلوی یارو میگیره که «این خوبه؟» یا مثلاً «شاخهای چارهزار تومن. بذارم؟» طرف هم عینهو که کی هست سر تکون میده که «اُکِی». اُکِی یعنی چی؟
شناسنامه
فرمت محتوا | epub |
حجم | 862.۱۸ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 104 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۳:۲۸:۰۰ |
نویسنده | محمود فرجامی |
ناشر | انتشارات تیسا |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۵/۱۱/۱۰ |
قیمت ارزی | 2.۵ دلار |
قیمت چاپی | 8,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
epub
۸۶۲.۱۸ کیلوبایت
۱۰۴ صفحه
نقد و امتیاز من
بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
براساس رأی 8 مخاطب
2 نفر این اثر را نقد کردهاند.
یه سبک جدید از نوشتار بود. طنزی طولانی که از مجموعه داستان های در دل هم تشکیل شده. خواندنش مفرح بود. البته غلط املایی هم زیاد داشت.
عالی بود پیشنهاد میکنم بخونید