اشعار ویسواوا شیمبورسکا از یک «نمیدانم» همیشگی زاده شدهاند. نمیدانم برای او کلمهای عمیق و باارزش است. این خموشی ذاتی زاویهی دید او را نسبت به وقایع و مفاهیم تغییر داده است. میتوان گفت او مسائل را از زاویهای مینگرد که کسی هرگز به آن حتی فکر هم نکرده است. ویسواوا شیمبورسکا میتواند مضامین غم، امید، عشق و فلسفه را هنرمندانه در هم آمیزد و معجونی شگفتانگیز در قالب شعر ارائه دهد. او عاشق بازی با کلمات است و در اینکار مهارت زیادی دارد. مسائل اجتماعی و اخلاقی از عناصر مهم شعرهای او هستند. طنز نیز در شعرهای او دیده میشود. یکی ویژگیهای شاخص آثار این شاعر نوبلیست، بینش فلسفی او است. روح فلسفه در اشعار او وجود دارد اما شعرهای او فلسفی نیست. او باسیاست زندگی کرده است اما شعرهایش سیاسی نیست. در عین حال بیتفاوت از کنار فاشیسم و کمونیسم رد نشده است.
بیوگرافی ویسواوا شیمبورسکا
ویسواوا شیمبورسکا شاعر و مترجم در دوم جولای سال 1923 در روستایی در لهستان به دنیا آمد. تنها وقتی هشت سال داشت به همراه خانواده به کراکوف مهاجرت کرد و تا پایان عمر همانجا زندگی کرد. او فارغالتحصیل رشته ادبیات و جامعهشناسی از دانشگاه یاگیلونیا است. او از همان سالهای ابتدایی دانشگاه به شعر گفتن روی آورد. ویسواوا شیمبورسکا اولین شعر خود را با نام «دنبال یک کلمهام» در روزنامه کراکوف منتشر نمود. اولین مجموعه شعر او 7 سال بعد یعنی در سال 1952 تحت عنوان «این همان است که برایش زندگی میکنیم» منتشر شد. شیمبورسکا در سال 1954 دومین مجموعه شعر خود را با عنوان «سوالهایی که از خود میپرسم» منتشر نمود.
ویسواوا شیمبورسکا در سال 1996 جایزهی نوبل ادبیات را از آن خود نمود. به این ترتیب او پنجمین نویسندهی لهستانی است که این جایزهی پرارزش را برای لهستان به ارمغان آورده است. او تا قبل از سال 1996 تنها 200 شعر سروده بود و به همین علت اعضای آکادمی نوبل او را مورد ستایش قرار دادند. ویسواوا شیمبورسکا حتی پس از دریافت جایزهی نوبل در انتشار اشعار خود وسواس زیادی به خرج میداد. از او تنها 400 قطعه به جا مانده است.
در آثار او سبک رئالیسم به خوبی دیده میشود. رژیم کمونیستی در آن سالها بر لهستان حکومت میکرد و آثار ویسواوا شیمبورسکا کاملا مطابق با نظریهِی رئالیسم سوسیالیستی تایید شده از طرف رژیم کمونیستی بود. او در جوانی به روشهای رژیم کمونیستی معتقد بود و ایمان داشت به وسیلهی ایدئولوژیهای این سیستم میتوان دنیا را نجات داد. اگرچه در سال 1957 عقیدهی او نسبت به این رژیم تغییر کرد اما هیچگاه اعتقاد به مکتب کمونیسم را انکار نکرد. او پس از تغییر جهتگیری سیاسی خود، به جنبشهای همبستگی علیه کمونیست پیوست. علاوه بر آن به دلیل خفقان حاکم در دوران حکومت نظامی برخی از اشعار خود را با نام مستعار منتشر کرد. اگرچه سیاست در زندگی او نقش مهم و پررنگی داشته است اما اشعار او بیان مسائل شخصی هستند نه سیاست. او در مصاحبه با کتاب نیویورک تایمز گفته است: « البته که زندگی و سیاست پیوسته باهم در تماساند اما اشعار من ابدا سیاسی نیستند.»
ویسواوا شیمبورسکا در انتشار آثار خود حساسیت زیادی به خرج میدهد. او شاعر سختگیری بود و به راحتی راضی نمیشد که اشعار خود را از دل پیشنویسهایش خارج کند و در اختیار عموم قرار دهد. او سرودن شعر را از 4 سالگی آغاز کرده است به همین دلیل منتقدانش به او لقب موتزارت شعر دادهاند. آثار او تاکنون به 40 زبان از جمله انگلیسی، فارسی، چینی، عربی ترجمه شده است.
از شیمبورسکا 13 دفتر شعر به جا مانده است. او همچنین یک دفتر طنز و یک کتاب به نام «خواندنیهای اضافی» دارد. آخرین کتاب او در سال 2012 منتشر شد. از مجموعه اشعار او میتوان به کتابهای «صد دلداری»،«آدمهای روی پل»،«انجام و آغاز» و «دو نقطه» اشاره کرد. مجموعه کتاب « هیچ چیز دوبار اتفاق نمیافتد » گزیدهای از اشعار اوست. اشعار این مجموعه توسط ملیحه بهار جو ترجمه شده اشت و نشر چشمه آن را در سال 1392 منتشر کرده است.
اشعار ویسواوا شیمبورسکا نه فقط در عرصه ادبیات بلکه در صنعت سینما نیز تاثیرگذار بوده است. به گفتهی کیشلوفسکی، کارگردان شناخته شدهی لهستانی، او فیلم «آبی» را تحت تاثیر اشعار ویسواوا شیمبورسکا ساخته است. از دیگر شخصیتهای معروفی که آثار شیمبورسکا مورد تحسین قرار دادهاند، میتوان به وودی آلن اشاره کرد. این کارگردان مطرح آمریکایی مستندی را با نام «گاهی زندگی قابل تحمل است» در سال 2010 ساخت و نام آن را تحت تاثیر اشعار شیمبورسکا انتخاب نمود.
شیمبورسکا افتخارات زیادی را در کارنامهی ادبی خود ثبت کرده است. او دو جایزهی «گوته» در سال 1991 و «هردر» در سال 1996 را از آن خود کرد و مهمترین مدال افتخار لهستان به نام «عقاب سفید»را از دست رییس جمهور دریافت نمود. این شاعر پرافتخار لهستانی در سال 2012 در سن 88 سالگی درگذشت. او پس از مبارزه با بیماری سرطان در خانهی خود در شهر کراکوف دار فانی را واع گفت.
«تصور کردم به فضا رفتهام. بالای این همه ابر و لایههای هوا جا گرفتهام. از آن بالا به زمین نگریستم. و از آن بالا به زمین گوش کردم و دیدم بیشازپیش شلوغ است. فکر کردم و دیدم در قدیم. زمین بسیار ساکتتر بوده است. واقعاٌ زیاد حرف میزنیم. همه دارند حرف میزنند. بيشتر از نیاز. همه فکر میکنند چیزی گفتنی دارند. حال آنکه حرف باارزش شاید دو سه باردریک قرن پیدا شود. خود من شخص پرحرفی نیستم. اصلاً بیش از آنکه راجع به چیزی اظهارنظر کنم. دوست دارم یکی دو روز بیندیشم. دلم میخواهد حرفم ارزش دو روز فکر کردن را داشته باشد.»
دنیای واقعی
دنیای واقعی پرواز نمی کن
آن طور که رویاها پرواز می کنند.
هیچ صدایی, هیچ زنگ دری
نمی تواند آن را برهم بزند.
هیچ فریادی، هیچ ضربه ای
نمی تواند کوتاهش کند.
تصاویر در رویا
هر کسی بیدار باشد می تواند ببیند.
رویاها دیوانه نیستند؛
اين دنیای واقعی است که مجنون است.
فقط به خاطر این که با لجبازی و سرسختی
به هر چیزی که انفاق می افتد می چسبد.
در رویا
کسی که تازه مرده,
هنوز زنده است،
در سلامت کامل؛
و در اوج جوانی و سرزندگی اش.
دنیای واقعی
جنازه را پیش روی مان می گذارد.
دنیای واقعی
شوخی ندارد.
رویاها به سبکی پر هستند
و حافظه, به راحتی می تواند از دست آن ها خلاص شود.
دنیای واقعی مجبور نیست از فراموشی بترسد.
دنیای واقعی خیلی خشن و مصمم است.
روی شانه های مان می نشیند،
به قلب های مان فشار می آورد.
روی پاهای مان می افتد.
هیچ راه فراری از دنیای واقعی نیست؛
هر وقت از آن می گريزيم. به دنبال مان می آید.
و در مسیر فرارمان
هیچ توقفی وجود ندارد؛
حتا جایی که واقعیت
منتظرمان نیست.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 448.۷۰ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 155 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۵:۱۰:۰۰ |
نویسنده | ویسواوا شیمبورسکا |
مترجم | ملیحه بهارلو |
ناشر | نشر چشمه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۵/۱۱/۰۲ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
قیمت چاپی | 48,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
بعضی وقتها دوباره شعر ها شو میخونم و هر بار که میخونم بیشتر خوشم میاد و لذت میبرم. توی نظر قبلی گفته بودم که باید شعر خارجی ترجمه خوبی داشته باشه، خیلی خوب، و از اونجا که من نه کارشناس شعر و نه مترجم هستم نمیتونم به این مقوله امیتاز بدم یا اونو نفی کنم. فقط میتونم بگم هر چی بیشتر این شعرها رو میخونم بیشتر لذت میبرم و هر بار یک چیز جدید برای من دا ره
بسیار زیبا. جملهها و توصیفات نابی دارد. مثلن: از سوالهای بزرگ بهخاطر جوابهای کوچک، معذرت میخواهم یا (هنگام توصیف خواب) : خیلی لذتبخش است که همیشه میتوانم درست قبل از مردن بیدار شوم
ترجمه خیلی خوبی داره ولی به نظرم این کار مترجم که اول هر بخش تقدیم به این و اون کرده اثر خیلی منفی میذاره و اصلا کار رو زشت کرده
شعر های درجه یک ترجمه درجه یک(واقعا دمشون گرم چون ترجمه اشعار خیلی کار سختیه) امیدوارم فیدیبو سایر اشعار ایشون روهم قرار بده
کتاب دوس داشتنی ای هستش به مسائل از زاویه ای نگاه کرده ک تابحال به ذهنت هم نرسیده
تاثیرگذار نبود شاید به خاطر ترجمه باشه.
فوقالعاده زیباست.
کتاب جالبیه
جالب بود