شهر مطلوب آن است که جای آرامش و آسایش آدمی باشد و او در آن مایههای خوشبختی خویش و نیز اسبابی را بیابد که برای محقق ساختن اهداف آرمانی اش، وی را یاری رساند و این همان است که آدمی را به سوی این اهداف میکشاند و تمسک او را بدانها بیشتر میکند.
نیز باید افزود: آدمی در یک شهر مطلوب باید برای جان و مال و هر آنچه که به این دو وابسته است، بیگزندی و امنیت بیابد و دارایی خویش را از تباه و تلف شدن نگاه دارد، و آنگاه بتواند خدمات، کالا و فناوریهای مشروع مورد نیاز خویش را بهدست آرد و از رهگذر غنای فکری، فرهنگی، تربیتی و اخلاقی به اسباب شکوفایی و پیشرفت پایدار دست یابد.
چکیده سخن اینکه: آدمی در پی آن است تا بر روی زمین فرصت استقرار پیدا کند و برای رسیدن به دل خواستهها و متبلور ساختن آرزوهای خویش برنامه ریزد و آنگاه برنامههای خویش را عملی سازد.
این کار- گزینش شهر برای زیستن و خیزش از آن- به انگیزهها و اسبابی نیازمند است.