کارل گوستاو یونگ آدم درونگرایی بود. زندگیاش پرحادثه نبود، طوری که حوادث خارجی زندگیاش صرفاً نقاط عطفی به نظر میرسند که سلوک روحی او را به چند پهنه تقسیم میکنند. یونگ وجود خود را به یکسان وقف تجربههای درونی و پدیدههای بیرونی کرد ـ و این دو برای او یکی بودند. او در رویدادهای آشکار و پنهان و نیز در رویدادهای بزرگ و کوچک معنایی میجُست.
مشخصۀ اصلیاش شوخطبعی، مهربانی و نیز حساسیت زیاد بود. مانند آنتایوس، قهرمان اساطیری، از تماس با طبیعت بود که برای کارهای بزرگش نیرو میگرفت. برج و باروی تنهای خود را بر زمینی ساخته بود که خودش آن را شخم زده، پاک کرده، بذر افشانده و محصولش را درو کرده بود. به حرکات گیاهان و جانوران، باد، ابرها و ستارهها دقت میکرد؛ آتش میساخت و خوراک میپخت ـ و چه خوراک شگفتانگیزی هم میپخت! هر کس او را در حین این کارها میدید، در جدیت و بازیگوشیاش دَم نشاطبخش و رهانندۀ آفرینش حقیقی را احساس میکرد. بسیاری از نوشتههایش در خلوت روستایی بولینگن شکل میگرفت.