منظورم اینه که من نباید بهش اعتماد میکردم. من سفرهی دلم رو پیشش باز کردم؛ اون هیچچیزی در مورد خودش به من نگفت. من حرف میزدم؛ اون گوش میکرد. بعد هم ازم جدا شد، بدون یک کلمه. دستم انداخت. دقیقاً همونطوری که سوفیا هاکسلی باهام قطع رابطه کرد. هیچکدوممون حرفی از ازدواج نزدیم، اما من واقعاً فکر کردم مرد خودم رو پیدا کردم. «تو اون زن نیستی..» آخرین چیزی بود که انتظار شنیدنش رو داشتم.