باور قلبیاش بود که، بالاخره، روزی او را خواهد یافت. حتی یک بار، در کشوری آن سوی آبهای خلیجی نیلگون، موسوم به خلیج همیشه فارس، در روستایی به نام داریان یا داریون جهانگرد را دستگیر و به او تفهیم میکنند، که تو از اعضای پایین دسته اخوان فراماسون هستی، اینجا، این سوی آبهای خلیج نیلگون همیشه فارس چه میکنی؟
و او هرچه سوگند یاد میکند، که من روحم نیز از چند و چون این فرقه ضاله اطلاعی ندارد و اصلاً فراماسون دیگرچه صیغهای است که باب کردهاید، باورشان نمیشود.