جلال: چیز تازهای داره اتفاق میافته؛ شما حس نمیکنین؟
ساناز: بدیش اینه که... دود و دمش اِنقدر زیاده که اون ته اصلاً دیده نمیشه.
جلال: (نجوا گرانه.) همیشه اولش همینطوره. ناشناس، مهآلود، و... جذاب. آدم بیاختیار کشیده میشه. مثل تلنگری که به روح میخوره.
ساناز: همه اینا برای من تازگی داره.
جلال: عینا ستاره دنباله داریه که هم ترسناکه، هم باشکوه. (یک نگاه با تبسم.) ستارهشناسها میگن: هفتاد و پنج سال باید بگذره تا یه ستاره دنبالهدار توی آسمون پیدا بشه. از این جهت... شاید من و شما آدمهای خوشبختی باشیم، که این ستاره در جوانی ما طلوع کرده.