(pdf)پرنده کوچک خیال در آسمان آبی یادها پرواز میکند و از خم درّههای هستی به آدمها و نامها میرسد، از کوچههای کودکی و همبازیها میگذرد و در خاطرهها پر میکشد. قناری، ستاره، چغالهبادام، شکوفههای صورتی سیب، فراش مدرسه، دفترچه رنگی یادگاری، بستنیفروش، پنبهزن، بازار، سبزیپلوی عید، ویلن همسایه...
روز یا شب؟ کدامین هفته و کدام ماه و فصل از سال و در کجا به دنیا آمدهایم؟ مادرمان چه نام دارد و پدرمان؟ بر خواهر و برادرمان چگونه نام نهادند؟ خانه ما در کدام کوچه بود؟ معلم انشایمان چه نام داشت؟ و بر دیوار ایوان خانه قدیمی پدربزرگمان چه نامهایی به یادگار نوشته شده بود؟ یادت میآید سینهخیز رفتن؟ تاتیتاتی، زبان باز کردن و سخن گفتن؟ و نخستین بار هنگامی که چه شیرین نام خود را گفتی؟
پرنده کوچک یادها به نیروی نامها پرواز میکند و ما را نه تنها به سوی آنچه هست، بلکه به سراغ آنچه که بوده میبرد تا در دیار فراموششدگان بر بامشان بنشاند.
پیران قوم همواره مادران و پدران را به نهادن نامهای خوشآوا و خوشمعنا سفارش کردهاند.