این نامهای است از ابوجعفر، عبداللّه بن محمد بن علی، ولی امر مسلمانان، برای یزید بن هبیره و آنانی که همراه وی هستند، از جمله مردم شام، عراق، مدینه و واسط. من شما را در پناه خود گرفتم و در این کار خدا را به شهادت میگیرم. اوست که اسرار بندگان را میداند و اندیشههای آنان را باور دارد، او هر آنچه بندگان پنهان میکنند و در قلب خود خطور میدهند همه را میداند. همه کارها به سوی خداست، این اماننامه درست است و در آن هیچ گونه دروغ و حیلهای وجود ندارد، هیچ باطلی در آن راه ندارد. این اماننامه را به یزید بن عمر بن هبیره دادهام و وی میبایست به دیگران بدهد و همه آنان از این اماننامه برخوردار میگردند. من کسانی را که نامشان در این نامه آمده است در پناه خدا و رسول خدا (ص) قرار میدهم و در این راه همه پیامبران و صالحان را گواه میگیرم. این اماننامه هم بر من حاکم است و هم بر تو و آنانی که همراه تو هستند. تو هیچ گونه جرمی مرتکب نشدهای و یاران تو نیز مرتکب نشدهاند. چنان که در این اماننامه متذکر شدهام، هیچ گونه فریب و حیلهای در آن نیست، تو هرجا که میخواهی میتوانی بروی و هیچ کس حق تعرض به تو و همراهانت را ندارد. اگر من در مورد تو حیله کرده باشم گویی یکی از حرامهای محمد (ص) را حلال کردهام و یا اینکه یکی از حلالهای او را حرام کردهام.
ابوجعفر بر آن بود تا به اماننامهای که برای ابن هبیره و یاران وی فرستاده است، پایبند باشد.
از این نظر که تاریخ خلفا رو از نگاه یک مؤلف سنی مذهب میخونیم، کتاب جالبی هست. تا خلافت یزید مخصوصا کتاب خوب پیش میره، ولیکن بعد از خلافت یزید متاسفانه کتاب افت زیادی پیدا میکنه و به شدت کسل کننده میشه.