مجموعه داستان «عاشقی با حال و هوای لهیده» نوشته حمید اباذری ( -۱۳۵۹) است.
نویسنده در این کتاب به حال و هوای شخصیتهای خاص پرداخته است. شخصیتهای این داستانها در برقراری ارتباط با محیط پیرامونی خود مشکل دارند. نویسنده در این داستانها به عنصر تخیل بیش از پیش اهمیت داده و آن را پررنگ کرده است.
«تکیهام سالهاست به کُنار است»، «بزک یا خودآرایی؛ یا واژهبسته بودن چه حال و هوایی دارد؟»، «حافظه اول؛ حافظه دوم»، «سونات اُرس»، «شطحیات عاشقانه مستعدترین مجرد قرن»، «عاشقی با حال و هوای پشههای لهیده» و «کودکانه» عنوان داستانهای این کتاب هستند.
در قسمتی از داستان «آنا» از این کتاب میخوانیم:
درست است که گفتم گور باباشان، اما قیاقههاشان از جلو چشمم کنار نمیرفت. آن خندهشان بدجوری حرصم را در آورده بود. خب دیگر شعور رؤیا را نداشتند. فکر کنم دخترک راست میگفت که پری است و روزی چند بار چوبش را میزد به مادرش. با آن آرایش غلیظ چیزی کم از وزغ مرداب نداشت. از این تصور حالم بهتر شد. خودم را بیشتر جمع و جور کردم و سعی کردم کله هر سه زن را توی تن قورباغه تصور کنم. بله، خیلی هم بهشان میآمد. سه قورباغه با کله آدم که عفریتههای ازبین برنده رؤیا بودند. اصلا دوست داشتم فکر کنم که آن سه زن نماینده تمام بدبختیهای عالمند...