فرمت محتوا | epub |
حجم | 822.۴۳ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 160 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۵:۲۰:۰۰ |
نویسنده | مری چیس |
مترجم | ثنا ولدخانی |
ناشر | نشر بیدگل |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Harvey, a comedy in three acts. |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۵/۰۸/۱۸ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
قیمت چاپی | 8,500 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
آخ که چقد دلم برای قهرمانای ساده دل و دوست داشتنی داستانا تنگ شده بود خب من اونقدر که رمان خوندم نمایشنامه نخوندم ولی تا همینجا هاروی رو یکی از بهترینا میدونم و خوندنش برام خیال شیرینی بود الوود زمانی مثل بقیه مردم بوده، همه دوستش داشتن، به قول قاضی: زمانی صندوق پستی مادرش پر ازنامه های معطر کوچیک برای الوود بوده اما نه از وقتی که با هاروی پرسه میزنه یه خرگوش بزرگ شش ونیم فوتی که یه روز الوود اون رو میبینه و از اون به بعد همه جا همراه الووده و الوود هم اون رو به هر کسی که باهاش احوال پرسی میکنه معرفی میکنه و اصلا واسش مهم نیست مردم عکس العمل بدی نشون بدن الوود بعد از دیدن هاروی تغییر میکنه حتی دیالوگی که چندبار تو متن تکرار شده که میگه: "اگه خواستید با من تماس بگیرید با این شماره جدید تماس بگیرید، اون شماره قدیمی شده" نشون میده الوود تغییر کرده همه چیزو خوب میبینه هر بار طوری از زیبایی دوشیزه کلی تعریف میکنه انگار دفه اولیه که اونو می بینه طوری که بالاخره دکتر سندرسون هم متوجه ش میشه و دیگه کشش قلبی ش رو به پرستار با کنایه های تلخ و گزنده پنهان نمی کنه این یعنی چیزهای جزئی که برای ما تکراری و عادی شدن و دیگه اونا ور نمیبینیم هنوز میتونن جذاب باشن صحنه ی اومدن راننده تاکسی قسمت جالبی بود و دوسش داشتم نه فقط به خاطر اون دیالوگ خوب مقایسه آدما قبل از اومدن به آسایشگاه و وقتی از اونجا میرن چون تو این صحنه همه آدمایی خودشونو کاملا نرمال میدونستن اونقدر روابط شون برای هم سست و بی اهمیت بود که همه از دادن دو دلار و ۷۵سنت شونه خالی کردن و این وسط فقط الوود بود که با روی خوش اومد و کرایه رو تمام وکمال حتی با نعام داد نمایشنامه هاروی شیرین بود و پراستعاره طنزش داستان هم کاملا خوب دراومده بود واقعا کیه که دلش یه هاروی درکنارش نخواد؟ یا یه دوست محشری مثل الوود؟ ----------------------------------------------------------------- جاهایی که بیشتر دوست داشتم : ?آقای دود، می بینم شما از اون دسته افرادی نیستید که بشه اون ها رو تو تعارفات مشغول کرد و یا با اون ها روراست حرف نزد ?من وقتی از کسی خوشم بیاد دوست دارم با اون بمونم ?فکر میکنم اگه آدم پول داشته باشه به مردم بده می تونه اون ها رو قانع به انجام هر کاری بکنه ?دکتر من چهل سال با واقعیت جنگیدم و خوشحالم که اعلام کنم بالاخره بر اون پیروز شدم ?برای شما هرکاری میکنم. تقریبا می تونم دوباره از اول هم زندگی کنم ?سندرسون:دود خوب فکر کن. زمانی، جایی، کسی رو نمی شناختی که اسمش هاروی باشه؟ هیچ کسی رو با این اسم نمی شناختی؟ الوود:نه دکتر، هیچ کس. شاید برای همین همیشه دوست داشتم چنین کسی وجود داشته باشه. ?تو هر بحثی عنصری از کشمکش چیز خوبی یه. این معنی رو میده که همه دارند شرکت میکنند و کسی جا نمونده. خوشم میاد ?من همیشه تو همون جایی که هستم وبا هرکسی که هستم لحظات خوشی رو دارم. من همین الان با شما هم لحظات خوبی رو دارم دکتر ?مادرم همیشه به من میگفت:"الوود تو این دنیا" - اون همیشه من رو الوود صدا میکرد-اون به من میگفت :"الوود تو این دنیا یا باید خیلی باهوش باشی یا خیلی خوش مشرب" من سال ها باهوش بودم، اما پیشنهاد میکنم خوش مشرب باشید. میتونید از من نقل قول کنید ?خانم از این به بعد اون یه آدم کاملا نرمال میشه و شما میدونید آدم های نرمال چه حروم زاده هایی اند ?دکتر من سال ها می دونستم خانواده ی من در مورد هاروی چه فکری میکنن، اما همیشه دلم میخواست بدونم خانواده هاروی در مورد من چه فکری میکنند
چقدر دنبال نسخه چاپی این کتاب بودم اما پبداش نکردم! مرسی از فیدیبو :)