قصههای بیدل قصهگو مجموعهی چند قصه است که برای جادوگران و ساحرههای جوان نوشته شده است که قرنها به قصههای خواب مشهور بودند. با این تفاوت که دیگچهی بازیگوش و چشمهی خوشبختی برای خیلی از دانشآموزان هاگوارتز همان جایگاهی را دارد که سیندرلا و زیبای خفته برای بچههای معمولی مشنگ (غیرجادویی) دارد.
قصههای بیدل از خیلی جهات به قصههای پریان شبیه است. در همین قصهها هم، سزای خوبی، پاداش نیک و جزای بدجنسی، عذاب است.
در قصههای پریان و مشنگها، افسون و افسونگری در مشکلات قهرمانان زن و مرد ریشه دارد. یعنی جادوگر بدجنس سیب را زهرآگین میکند و شاهزاده را به خوابی صد ساله فرو میبرد. یا اینکه شاهزاده را به حیوانی زشت تبدیل میکند.
اما در قصههای بیدل قصهگو؛ قهرمانهای زن و مردی را میبینیم که جادوگران ماهری هستند، اما آنها هم قادر به حل همهی مشکلات زندگیشان نیستند. قصههای بیدل در زمانهای مختلف به پدر و مادرهای جادوگر کمک کرده است تا بتوانند به بچههای خود توضیح دهند که جادو همان اندازه که مشکلات را حل میکند مشکلساز هم هست.