پاییز ۱۹۳۷، دانیل خارمس در خاطراتش نوشت: «من فقط به چیزهای بیمعنی علاقهمندم، چیزهایی که معنای کاربردی ندارند. زندگی تنها در عبثترین تجلیاتش توجه مرا به خود جلب میکند.» کلماتی که اینجا آنها را به بیمعنا و عبث ترجمه کردهام، در زبان روسی گستره فنی محدودتری دارند. chush یعنی بیمعنایی در روزمرهترین حالت ممکن، چرند و پرند، مزخرفات، چیزی که به صورت شانسی اتفاق میافتد، آنچه فاقد هر گونه مفهوم است. و صفت nelepy به معنای زشت، مسخره یا عبث است.
التزام خارمس به بیمعنایی حتی در تاریکترین دوران زندگیاش هم کاهش پیدا نکرد. نقل قول بالا که از یک مجله اقتباس شده، به دوران اوج پاکسازیهای استالین، که گاهی از آن با عنوان وحشت بزرگ یاد میشود، برمیگردد؛ دورانی که گرسنگی و فقر مهلک زندگی نویسنده را فلج کرده بود. با این همه، او دوباره اینجا اظهارنظر خود را که در حدود پنج سال پیش در حین گفتگو با دوستان نزدیکش در باره چیزهایی که دوست دارد و دوست ندارد بیان کرده بود، تقریبا کلمه به کلمه، تکرار میکند.