
یکی بود یکی نبود. پرندهی کوچکی در قفس زندانی بود. پیرمردی هم از او مراقبت میکرد و به او آب و غذا میداد و دوست داشت پرنده برایش آواز بخواند. روزی پیرمرد مجبور شد به سفر برود. برای همین به همسرش گفت: وقتی من نیستم، از پرندهام مواظبت کن. پیرمرد به سفر رفت، اما پیرزن اصلا از پرنده مراقبت نمیکرد و با این که در خانه بود، به او آب و غذا نمیداد. یک روز پرنده از بس گرسنه بود، با منقارش آنقدر به در قفس نوک زد تا این که در باز شد و از قفس بیرون پرید. بعد هم روی ظرفی پر از دانه که کنار پنجره بود، نشست و مشغول دانه خوردن شد. پیرزن با دیدن پرنده، عصبانی شد و او را از خانه بیرون کرد. وقتی پیرمرد به خانه برگشت، پیرزن به او گفت: پرنده فرار کرده است!
| فرمت محتوا | pdf |
| حجم | 5.۸۰ مگابایت |
| تعداد صفحات | 64 صفحه |
| زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
| نویسنده | گروه نویسندگان |
| مترجم | رویا خوئی |
| ناشر | انتشارات محراب قلم |
| زبان | فارسی |
| عنوان انگلیسی | Les Petites Histoires Du Soir Animaux D'ici |
| تاریخ انتشار | ۱۳۹۵/۰۸/۰۵ |
| قیمت ارزی | 2 دلار |
| مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |