روباهی بود چکمه پوش. یه دم داشت و دو تا گوش. روباهه هر شب سراغ آسیابان میرفت و آردهایش را میخورد. یک شب آسیابان او را گیر انداخت. روباه گفت: اگه من رو ول کنی داماد شاهت میکنم. خورشید و ماهت میکنم. آسایبان خندید و گفت: نمیخواد من رو داماد شاهم کنی، خورشید و ماهم کنی، فقط آردهام رو نخور. و روباه را ول کرد. تا اینکه روباه رفت صحرا. دوتا خرگوش چاق و چله گرفت و برد قصر پادشاه...
فرمت محتوا | pdf |
حجم | 3.۴۹ مگابایت |
تعداد صفحات | 47 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۱:۳۴:۰۰ |
نویسنده | محمّدرضا شمس |
ناشر | انتشارات محراب قلم |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۵/۰۸/۰۳ |
قیمت ارزی | 2 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
برای بچه ها خوبه... بد نیست
عالب بود