شش تا پا گنده بودند و یک قلمبه. شش تا پا گنده، روزی شش تا گاری می ساختند. قلبه روزی یکی. شش تا پا گنده گاری هایی که می ساختند، می فروختند، اما قلمبه گاریهایش را نگه می داشت. قلمبه بعد از بیست و چهار روز، بیست و چهار گاری داشت اما ششش تا پا گنده یک گاری هم نداشتند. شش تا پاگنده حسودیشان شد و گاری های قلمبه را آتش زدند. قلبه که زورش به آنها نمی رسید خاکسترهایشان را جمع کرد و تو کیسه ای ریخت. بعد کیسه را روی کولش انداخت و رفت تا به قصر پادشاه رسید...
فرمت محتوا | pdf |
حجم | 3.۸۸ مگابایت |
تعداد صفحات | 47 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۱:۳۴:۰۰ |
نویسنده | محمّدرضا شمس |
ناشر | انتشارات محراب قلم |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۵/۰۸/۰۳ |
قیمت ارزی | 2 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |