آن روز بعدازظهر خیلی طولانی شد. سرعت حرکت عقربهها از راه رفتن کرگدن زیر آب هم یواشتر بود (تریستان راه رفتن کرگدن زیر آب را در تلویزیون دیده بود؛ خیلی یواش راه میرفتند). هر دقیقه یک ساعت و هر ساعت انگار یک روز طول میکشید. تریستان به ساعت زل زد. بعضی وقتها به نظرش میرسید که انگار عقربة دقیقهشمار برعکس حرکت میکند.
*
تریستان بوربری یک مشکل خیلی بزرگ توی زندگیاش دارد: زمان. یا وقت اضافه میآورد یا کم. تنها کسی هم که همیشه برایش وقت دارد بورت لامپ، بچهقلدر مدرسه، است. تریستان آنقدر از زمان متنفر است که آرزو میکند زمان بایستد.
همینطور هم میشود.
وقتی سکون دنیا را فرا میگیرد، تریستان و خواهرش، بِلّا، برای پیدا کردن مسئول زمان راهی سفری عجیب و دور و دراز میشوند. آیا میتوانند با دزدهای شرور زمان روبرو شوند و دنیا را دوباره به روز اولش برگردانند؟
کسی چه میداند؟ زمان که بگذرد همه چیز معلوم میشود.
کتاب جالبی هست که باعث برنامه ریزی برای لذت بردن از تمام لحظات زندگی می شود آدم سعی می کنه کمتر غر بزنه و کمتر گیر بده که چی خوب هست و چی بد هست . خلاصه من لذت بردم .
3.3
(3)
42,000
تومان
%30
تخف یف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو