در مجموعه حاضر ((سید ابراهیم نبوی)) با نثری برگرفته از عهد قاجار و با زبان طنز گوشهای از مسائل و مشکلات سینمای ایران را بازگو میکند. او در بخش نخست کتاب تحت عنوان ((راپورتهای یومیه)) مشکلات نشر را خاطر نشان کرده همچنین به گونهای طنز از برخی فیلمهای ایرانی مانند: ((مهر مادری))، ((ناصرالدین شاه آکتور سینما))، ((روزهای خوب زندگی))، ((روسری آبی))، ((پری))، ((زیر باران)) و ((روز شیطان)) انتقاد کرده است. عنوان بخش دوم ((تذکره اهل فن)) است که بحث و نقدی است در خصوص کارگردانان سینمای ایران مانند: مسعود کیمیایی، عباس کیارستمی، مجید مجیدی و ایرج قادری.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«آن مظهر جمال، آن مخزن کمال، آن ناطق روضه صفا، آن عامل هدایت سینما، آن باعث کشیدن داد و فریاد و جیغ، آن دوستدار قیچی و اسپلایسر و تیغ، آن کشنده مو از ماست، آن گرونده به راست. آن معاند جامعه باز، آن چراننده غاز. آن دشمن جشن و عروسی و بزم، آن سردار رزم، آن میرسلیم را لایق قائم مقامی، شیخالشیوخ عزت اللّه ضرغامی - رحمةاللّه علیه - اهل سیاست بود و دایم مشغول ریاست بود.
در اول کار او آوردهاند که چون شیخ فریدزاده از طریقت سینما اعتزال جست، شیخنا میرسلیم از آن مصیبت ده شبانروز بگریست و عادت او چنان بود که چون خواستی بگرید به دریا رفته، غوص میکرد. و از این او را «دایم البکاء والغوص» گفتند. پس در غوص بود که ماهی پیش او ظاهر شد و به لسان آدمی با او گفت:
منو با خودت ببر
ای تو تکیهگاه من
واسه من هرچی که هست
تو بخوای من قانعم، منو با خودت ببر
شیخنا را حال از این آواز چندان خرم شد که به او پیشنهاد معاونت سینمایی داد. پس با او معانقه کرد. و ازهمین رو بود که چون او را بوسه زد طلسم او بشکست و فیالفور به هیئت آدمی درآمده، معاون میرسلیم شد.
گفتند: «چه گویی درباره کیمیایی؟» گفت: «روحی فداه! آنچه ما میگوئیم او نشان میدهد و آنچه او میگوید ما میبینیم». و گفت: «کمال مطلق اوست که هم ریش دارد؛ هم تسبیح و اگر بتمامی مرید ما بودی دیگر چه غم بودی؟»