چهل روز پیش، زمان جمعآوری مالیات از سرزمینهایی بود که پادشاه قصه ما،بر آنها حکمرانی میکند.
در آشفتگی و شلوغی ادمهایی که میرفتند و میآمدند و پولهایی که میدادند و میگرفتند و سرو صداها، فرستاده یکی از این سرزمینها بعد از عرض ارادت و ادب و خاک بوسی آستان آقای پادشاه خیلی بی مقدمه شاید هم با مقدمه به پادشاه گفت:
سرزمین ما مالیات سال گذشتهاش را تمام و کمال تقدیم کرده است، اما برای سال بعد پیشنهادی داریم...