کتاب «افسانههای گمشدگان» نوشته آن جوناس است.
در این کتاب نویسنده، ۱۰ افسانه از افسانههای قدیمی مردمان نقاط مختلف جهان را کنار هم گردآوری کرده است.
هر کدام از این افسانههای پیشینهای به قدمت تاریخ دارند که میتواند برای هر خوانندهای جذاب باشد.
در بخشی از کتاب «افسانههای گمشدگان» میخوانیم:
«آیا میخواهید افسانهی شهر ایس را بدانید؟ شهری با هزاران شکوه و جلال که در اعماق دریا مثل یک کشتی طوفان زده غرق شد.
این داستان از سرزمین کیمپر آغاز میشود؛ جایی که گرادلون حاکم کورنوآی در آن زندگی میکرد.
گرادلون در دوران جوانی، حاکمی نترس، شجاع و قدرتمند بود؛ امّا اکنون مثل سایهای بود که تاج بر سر داشت. تنها چیزی که او میخواست این بود که در اتاقش همراه خاطرات شومش تنها بماند. درباریان همه تلاش میکردند که او دوباره سرحال شود؛ امّا هیچ کدام از کارهایی که انجام دادند، مثل برپایی مسابقات، جشنها و مجالس شعر و فایدهای نداشت و او به هیچ کدام توجهی نمیکرد؛ چون همه اموال او را میخواستند و بعد درست مثل دوران جوانیاش از شدت خشم و عصبانیت بر سر آنها فریاد میکشید. او میخواست که او را تنها بگذارند! و هر کس که دستور او را انجام نمیداد، مجازات سختی نصیبش میشد...
باید به سالهای گذشتهی او رجوع کنیم».