زمانیکه در دههی 30 و 40 میلادی زندگی آمریکایی و نظام سرمایهداری به عنوان تنها مسیر خوشبختی در جهان تبلیغ میشد، کسی فکر نمیکرد که در آینده چه مشکلاتی برای قشر متوسط و پایین جامعه به بار میآورد. رویای آمریکایی خیلی زود ماهیت اصلی خود را به مردم نشان داد.
در جامعهای که هر روز به مردم القا میشد که با سخت کوشی میتوانند به هر آرزویی که دارند برسند و ثروتمند شوند؛ به مروز زمان مردم دیگر برای لذت بردن از زندگی تلاش نمیکردند بلکه برای ثروت بیشتر و افزایش سرمایه خود، وارد یک مسیر بی انتها میشدند که حرص و طمع برای آن هیچ پایانی را نگذاشته بود. پس از مدتی، افراد دیگر از زندگی خود رضایتی نداشتند و جامعه به سمت نا امیدی میرفت.
آرتور میلر با خلق نمایشنامه مرگ فروشنده در دورهای که همگان شیفته ظاهر جذاب نظام سرمایهداری بودند به باطن آن و مشکلاتی که در آینده پیش میآورد، پی برد. او نمایشنامهای در نقد نظام سرمایه داری نوشت. ویلیِ نماد تمام انسانهایی است که تمام عمر تلاش کردند تا به خوشبختی برسند غافل از آنکه خوشبختی همان روزهایی بود که از دست رفت.
خلاصهای از داستان مرگ فروشنده
شخصیت اصلی داستان ویلی بازاریاب کهنهکاری است که در گذشته در کار خود بسیار هم موفق بوده است اما الان در دوران کهنسالی متوجه میشود که مثل گذشته توان کار کردن ندارد. آخرین بار که ویلی برای بازاریابی حرکت میکند بدون هیچ فروشی خیلی زود به خانه برمیگردد.
لیندا همسر او قصد دلداری به او دارد اما ویلی مثل یک شکست خورده او را رها میکند و به آشپزخانه میرود. ویلی به دلیل شرایط سختی که تحمل میکند دچار زوال عقلی نیز شده است و در خاطراتش نیز سیر میکند.
بیف و هپی فرزندان او هستند که آنها هم موفق نشدند. بیف، پسر بزرگ او بیشتر از همه در جریان مشکلات پدرش است و بیشترین مخالفت را با او دارد. دلیل مخالفتهای او هم این است که، زمانی که در مسابقات مدرسه شکست میخورد برای دلداری نزد پدرش میرود اما او را با زنی تنها مییابد. بعد از این حادثه قهرمانی که از پدرش در ذهن بیف ساخته شده بود به یک باره ویران میشود.
در این بین، تنها کسی که همچنان دوستی صمیمانهای با ویلی دارد، چارلی است که گاهی اوقات با هم مثل گذشته بازی و صحبت میکنند. ولی پسر چارلی برخلاف بیف وکیل موفقی شده است که با اعتماد به نفس در بحثها شرکت میکند. ویلی به دفتر رییسش میرود تا با او درباره مشکلاتش صحبت کند و از او درخواست شغلی راحتتر کند اما رییس به راحتی او را اخراج میکند. اینجاست که به خاطر میآورد که برادرش بن به او پیشنهاد کرده بود که با هم به خارج بروند و کاری را شروع کنند ولی ویلی به او پاسخ داده بود که کار خوبی دارد و در همین نیویورک هم میتواند ثروتمند شود.
همچنین به خاطر آورد که دستفروش دورهگرد 84 سالهای چقدر راحت با یک تلفن از اتاق هتلش خرج زندگیاش را در میآورد. بن اما الان بسیار ثروتمند شده و پیشنهاد کار جدید هم به ویلی داده است. همزمان با شکست ویلی، بیف هم که برای شغل جدید و ایده پولدار شدنش برنامهریزی زیادی کرده است در آن شکست میخورد. ویلی متوجه میشود که خانواده او همگی شکست خوردهاند و ادامه این مسیر غیر ممکن است. او برای فرار از این وضعیت سخت، تصمیمی عجیب میگیرد....
آرتور میلر؛ نویسنده ضد سرمایهداری
آرتور میلر نمایشنامهنویس، نویسنده و از چهرههای برجسته قرن بیستم ادبیات آمریکاست. او از خانوادههای مهاجر لهستانی است. زمانی که سن کمی داشت با خواندن کتاب «برادران کارامازوف» از «داستایوفسکی» علاقمند به نویسندگی شد و در دانشگاه میشیگان شروع به تحصیل رشته روزنامهنگاری کرد. پس از آن مشغول به همکاری با یک گروه نمایشی شد که برنامههای رادیویی در شبکههای NBC و CBS اجرا میکردند.
«مردی که بخت یارش بود» اولین نمایشنامه میلر بود که موفقیت چندانی نداشت و خیلی زود از روی صحنه برداشته شد. اما بعد از آن، او با خلق نمایشنامه «تمام پسران من» توانست قدرت نویسندگی خود را به نمایش بگذارد و جوایز «انجمن منتقدان ادبیات نمایشی نیویورک» و « جایزه تونی بهترین نمایشنامه» را از آن خود کند. برای نوشتن نمایشنامه «جی جو» مدتی را در اردوگاه نظامی گذراند تا بتواند اطلاعاتی درباره قصه کتاب جمع آوری کند.
پس از آن، به سراغ نوشتن رمان رفت و اولین رمان خود «کانون» را در نفی فاشیسم نوشت. در سال 1949 مشهورترین اثر خود را با نام مرگ فروشنده خلق کرد که یکی از افتخارات ادبی قرن بیستم آمریکا قلمداد میشود.
از آنجاییکه درونمایه داستان مرگ فروشنده ضد سرمایهداری است لذا آرتور میلر مجبور به ترک وطن شد و اقامت در پاریس را انتخاب کرد. دیگر اثر او که دارای پس زمینهی سیاسی است نمایشنامه «بوته آزمایش» است. «بوته آزمایش» در نقد دوران «مک کارتیسم» است و از فضای خفقان آن دوران انتقاد میکند و موفق به دریافت جایزه «آنتونت پری» شد.
این نمایشنامه رکورد دار تعداد دفعات اجرا در بین تمام آثار آرتور میلر است. پس از اجراهای «بوته آزمایش» هیئت رسیدگی به نفوذ کمونیسم در آمریکا، میلر را مورد بازجویی قرار داد و او اعتراف کرد که در جلساتی شرکت داشته است اما اسم دیگر اعضای گروه را افشا نکرد. آرتور میلر به همراه «تنسی ویلیامز» و «ادوارد آلبی» به عنوان بزرگترین نمایشنامهنویسان واقع گرا بعد از جنگ جهانی دوم شناخته میشوند.
نقد مرگ فروشنده، نفی سرمایهداری
نکته مشترک در تمام آثار میلر، آشکار کردن جامعهای رو به زوال و نابودی است. «مرگ فروشنده» اگرچه در زمان بسیار کوتاهی نوشته شده است اما 10 سال ذهن میلر را مشغول خود کرده بود و آن را در سر پرورانده بود.
میلر درباره نمایشنامه مرگ فروشنده اینگونه میگوید: «اصلا پیشبینی نمیکردم که مرگ فروشنده به چنین شهرتی دست یابد.» شاید شهرت زیاد این اثر درونمایه آن باشد که فاصله میان واقعیت زندگی، آرزوها و سرخوردگی افراد از این فاصله را توصیف میکند. ویلی که همیشه فکر میکرد با تلاش بسیار خود میتواند ثروتمند و خوشبخت شود در شصتسالگی که با واقعیت زندگی خود روبرو میشود نا امیدی و زوال عقلی را تجربه میکند و برای رهایی از واقعیت به گذشته پناه میبرد.
میلر با نوشتن نمایشنامه مرگ فروشنده و درون مایه آن موفق به دریافت «جایزه پولیتزر نمایشنامه» شد. کتاب مرگ فروشنده با ترجمه عطاالله نوریان توسط نشر قطره منتشر شده است. این کتاب هم اکنون قابل خرید و دانلود در اپلیکیشن و سایت فیدیبو است.
اقتباسهای ادبی از داستان مرگ فروشنده
با توجه به شهرت کتاب و مضمون آن، تاکنون اقتباسهای ادبی بسیاری از متن نمایشنامه شده است. 12 فیلم، تئاتر و سریال تاکنون بر اساس کتاب مرگ فروشنده ساخته شدهاند که به زبانهای مختلف و در کشورهای گوناگون اجرا شدهاند.
یکی از آخرین آثاری که اقتباسی از مرگ فروشنده بوده است فیلم «فروشنده» ساخته «اصغر فرهادی» است که برنده جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان نیز شد. در فیلمنامه فروشنده ارجاعات زیادی به نمایشنامه آرتور میلر شده است. به عنوان مثال شروع بحران هر دو داستان با حضور زنی بدکاره اتفاق میافتند. پیرمرد که به شخصیت زن فیلم فروشنده تعرض میکند پیرمردی دست فروش و دورهگرد به مانند ویلی داستان مرگ فروشنده است. در فیلم فروشنده شخصیتهای اصلی داستان، در حال اجرای نمایشنامه مرگ فروشنده هستند و دو شخصیت اصلی داستان دقیقا نقشهای ویلی و لیندا را ایفا میکنند.
پردهی یکم
صحنه تاریک و آرام است. صدای فلوت که گویی از فضای خارج صحنه نواخته میشود، به گوش میرسد. آهنگی دلپذیر و کوتاه است که انسان را به یاد افق دوردست و درختان و چمن سبز میاندازد.
پرده بالا میرود.
در ابتدا فقط ساختمان بیقوارهی کشتی مانندی که نور کبود شب بر آن میتابد، به چشم میخورد. اکنون واضحتر میشود. لبهی شیروانی پشت بام و پنجرهی بلند زیر آن را میتوان دید. در طبقهی دوم، دو تخت خواب دیده میشود. اینجا یک خانه است، یا بهتر بگوییم استخوان بندی خانهای است که از آن اتاق خواب طبقهی بالا و در طبقهی اول آشپزخانه و پهلوی آن، اتاق خواب دیگری، به چشم میخورد. بین اتاقها دیواری نیست، و همه چیز را میتوان دید، درست همانطور که در دنیای خاطرات و رویاها، خانهها و اتاقهایی که در آن زندگی میکردهایم، صحبتها و فریادهایی را که دیوار بینشان حایل بود، بدون هیچ دیواری میبینیم و به خاطر میآوریم. پشت این خانه دیوارهای بلند آپارتمانها قرار دارد که تک و توکی پنجرههایشان روشن است. اما نه زیاد، چون شب از نیمه گذشته است.
نظیر این خانه در بروکلین، کلیولند یا دیترویت فراوان است. سالها پیش از این شهر نیویورک به قول ساکنانش محدود به چیزی مثل جبههی جنگ بود. البته آن وقتها دور و بر نیویورک سرخپوستها نبودند. اما در برونکس پرتگاههای سنگی بود و در بعضی جاهای بروکلین جنگلهای انبوه روییده بود. کسانیکه شب هنگام از محل کارشان در خیابان چهل و دوم توی ایستگاه پیاده میشدند، صدای گلوله تفنگ شکار سنجاب، شیههی اسبان در چراگاه و رایحهی خوشههای انگور را میشنیدند، و میتوانستند شکل خانههایشان را از دور ببینند. در زیر زمین آن خانهها، گنجهها از مربا و کنسرو و رب گوجه فرنگی پر بود. آنها گوجه فرنگیها را در زمینهای اطراف که مال خودشان نبود، عمل میآورند.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 873.۷۰ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 180 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۶:۰۰:۰۰ |
نویسنده | آرتور میلر |
مترجم | عطاالله نوریان |
ناشر | نشر قطره |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Death of a saleman: certain private conversation in two acts and arequiem |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۵/۰۶/۱۵ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
قیمت چاپی | 75,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
من نظراتو خوندم خیلی متاسف شدم . متاسفم برا آدمایی که واقعا هیچ درکی از هنر ندارن و فقط درگیر حواشین .فیلمنامه اصغر فرهادی فوق العاده است . چطور میتونیم به همین راحتی به خودمون اجازه بدیم دربارش چرت و پرت بگیم . اصلا اجن بی ینی چی ؟؟؟؟؟؟ فرهادی هم مثل همه ی کارگردانای موفق دنیا که از این جشنواره جایزه میگیرن جایزه گرفت . کاش یکم فکر کنیم عقلمونو دست آدمای بی فکر ندیم . انقد هم همه عالمو دشمن خودمون ندونیم . قضیه رم سیاسی نکنیم . این فقط یه فیلمه . به علاوه اینکه محتوای داستان هر چیزی میتونه باشه . بعضیا میگن ایرانیا رو بد نشون داده . خب کی گفته که ما همیشه خوبیم ؟ این یه فیلمنامه است هم شخصیت مثبت داره هم منفی .......
اون قضیه رویای آمریکایی که یکی از تمهای محوری این اثره و ارتباطش با چیزی مثل لیبرتاریانیسم رو مدنظر بگیرید، و بعد به اون نقد کمونیسمی که مترجم آورده توجه کنید. یک نقدی که دقیقا با این انگیزه نوشته شده که از اوضاع تراژیک شخصیتها به عنوان اهرمی در جهت رد ایدئولوژی رقیب استفاده کنه و در این مسیر ابایی هم نداره که داستان رو جایی که با هدفش همخوانی نداره به نفع خودش جابجا کنه. از جمله اینکه ویلی رو، شخصیتی مغرور که رویای امریکاییش ورای توانمندیهاش هست، به صورت یک فروشنده موفق جلوه داده که در کهولت بخاطر ازکارافتادگی دور انداخته میشه، بدون توجه به اینکه کل زندگی این فرد همونطور که بیف اشاره کرده، برمبنای دروغه و ظاهرا این پیشینه افتخارآمیزش هم یکی دیگه از توهمات و دروغهاشه و لاف زدنهاش. همچنین از جوسازی های همیشگی با چنگ انداختن به اصطلاحات تب آلود نظریه مارکس مثل استثمار غافل نشیم. درواقع صرف ذکر منبع نقد برای جدی نگرفتن اون و انتظار قضاوت غرض ورزانه اش کافیه. ای کاش بجای این، یک نقد منصفانه و واقعبینانه و بیطرف میآورید آقای نوریان گرامی.
من درباره این کتاب نظر نمیدهم چون هنوز نخواندمش ولی فیلم آقای فرهادی را دیدم. پیام فیلم در سکانسهای آخر فیلم بود اینکه تقابل را باید تا حد مرگ پیش ببریم? خویشتنداری کجا باید به کار ما بیاید.? راه دیگری نبود? این پیام انسانی است و تعلقی به زمان و مکانی خاص ندارد. دوستان من که از مخدوش شدن چهره ایران حرف میزنند با این منط ق داستایوفسکی نباید جنایت و مکافات و یا برادران کارامازوف را می نوشت چون موضوعات داستان با قتلهای صورت گرفته چهره روسیه را مخدوش کرد.
با خوندن این نمایشنامه به مهارت فیلمنامه نویسی اقای فرهادی پی خواهید برد درود بر اصغر فرهادی و طرفدانش
فروشنده؟???? بدبخت نشون دادنه ایرانیها و جایزه گرفتن از اجنبی ها کجاش جالبه؟ شرافت و انسانیت چیزیه که متاسفانه بعضی از فیلم سازان ما ندارن! و با فیلم هایی مثل"فروشنده" ، عزت و انسانیت و همینطور وطنشونو میفروشن! فروشنده! اسم خوبی داشت حداقل! خوب خودشونو به نخل ها و گرکدن ها و اسب ها و خرس های طلایی فروختن! آقای فرهادی! چند فروختی؟؟؟؟????شرافت چند؟؟؟
یه اشکالی که داره نویسنده تو مقدمه سیر تا پیاز داستان رو میگه جذابیت شو کتاب از دست میده من به خواننده ها توصیه میکنم کتاب رو از پرده ی اول بخونن نه مقدمه در ضمن نمایشنامه کوتاهی هست که زیاد آدمو درگیر نمیکنه فک کنم فیلم آقای فرهادی باعث شده خیلی ها به این کتاب علاقه مند بشن زیاد کتاب خوبی نیس
در مورد فروشنده فرهادی، فروشنده فیلمیه که به زوایای پنهان هر آدمی رسوخ میکنه. به نظر من این فیلم مکان نداره. شما لوکیشن فیلم رو تغییر بده، این اتفاق برای هرکسی و هرجایی از دنیا میتونه بیفته. دقیقن همین موضوع باعث میشه مخاطب خارجی با فیلم ارتباط برقرار کنه و فیلم جایزه بگیره. آدمی که به طبقه متوسط تعلق داره، روشنفکر و اهل کتابه ولی در بزنگاه تصمیم سخت ممکنه اشتباه کنه
من که فیلم آقای فرهادی رو دیدم. به نظر من که فیلم چندان قوی نبود و فیلم های خیلی خیلی بهتر از این فیلم در کشور ساخته میشود
من اول فیلم آقای فرهادی رو دیدم بعد کنجکاو شدم که بدونم ایشون چطوری از این نمایشنامه اقتباس کرده و میتونم بگم واقعا غافلگیر شدم. به نظرم اقتباس خیلی زیبایی از کتاب شده. اما خود نمایشنامه اوایل جذابیت خاصی نداشت برام اما یکم که گذشت نتونستم زمین بذارمش.از خوندن کتاب لذت بردم
نمایشنامه بسیار جذابی است. ترجمه نمایشنامه بسیار روان و دلنشین بود. ضمناً من نقد اضافه شده در ابتدای کتاب را اصلا نپسندیدم و دلیلی نمی بینم که چنین متن تاریخ گذشتهای در پیشانی این اثر ادبی قرار داده شود.