و اگر برای عقل چیزی باقی مانده باشد که هنوز ارزشِ حفظکردن داشته باشد، این چیز یک ناـ چیز، یک حفره است: انسان نگهبانِ زخمِ خود است. تئوریپراکسیس یکی از نامهای بسیارِ این زخم است.
***
رجمه میتواند افترا بزند، میتواند به تهمت و متعاقباً به شکایت دامن بزند. ممکن است ترجمه با نوستالژی برای تمامیتی از دست رفته درآمیزد و در نتیجه با معضل درد و رنج همراه شود. ترجمه میتواند از صورتآرمانیدادن به گذشته سر باز زند و بدین ترتیب بهواسطهی زدودن صورتِ آرمانی گذشته، حال را به گسترهای برای بازی مبدل کند؛ میتواند لذت دلبخواهیبودنِ زبان را تحقق بخشد و بدین ترتیب از وضعیت تأثرآوری طفره رود که میخواهد آدمی را به اصالتی گریزپا و فریبکار متعهد کند. ترجمه همچنین پای مسائلی نظیر تألم و لطمه را به میان میکشد: [همواره مترجم از خود میپرسد] آیا امید جبران مافات هست؟ آیا اصلاً باید در پی جبران مافات بود یا نه؟