کتاب «زندگی گالیله» نوشته برتولت برشت (۱۹۵۶-۱۸۹۸)، نمایشنامه نویس، کارگردان و شاعر آلمانی است.
برشت به عنوان برجستهترین نویسنده تئاتر روایی میان مخاطبانش شهرت یافته است، اما او علاوه بر نمایشنامهنویس، شاعری بسیار خوشقریحه نیز بود.
اما مهمترین عامل شهرت او در جهان، ابداع سبک فاصلهگذاری در تئاتر است.
این کتاب نمایشنامه دیگری از برشت است که گالیله بهعنوان شخصیت اصلی آن دچار داوری بیرحمانه درباره خود شده است.
در سراسر این متن، شاهد کوشش گالیله برای یافتن معنای واقعی علم هستیم. کوششی که تنها به طرح سؤال در آن بسنده نشده و سعی برای یافتن پاسخهای مناسب صورت گرفته است.
خواننده یا تماشاگر این نمایش ، به شیوه معمول با حادثه نمیآمیزد، بلکه به اندیشیدن واداشته میشود. او در مقابل این اثر واکنشی منفعلانه ندارد بلکه، نیروی فعالش به کار میافتد و بهجای آنکه فقط گذرگاه احساسات گوناگون باشد، میتواند بفهمد و تصمیم بگیرد.
در خلاصه داستان این اثر آمده است؛ گالیلهئو گالیلهئی، معلم ریاضی در شهر پادوا قصد دارد هیئت جدید کوپرنیکی را دربارهی جهان به اثبات رساند.
در سال یکهزار و ششصد و نه، در ناحیهی پادوا در شهر ونیز ایتالیا، در خانهای محقر نور دانش میدرخشد. گالیلهئو گالیلهئی ثابت میکند که خورشید ثابت است و این زمین است که میچرخد.
در بخشی از نمایشنامه «زندگی گالیله» میخوانیم»
«گالیله:(شنگول و سرحال بالاتنهاش را میشوید) شیر رو بذار روی میز، ولی کتابها رو نبند.
آندرهآ:مادرم میگه باید پول شیر فروشو بدیم، وگرنه همین روزا دور خونهمونو یه خط میکشه، آقای گالیله.
گالیله:باید بگی دور خونهمون یه خط رسم میکنه، آندرهآ.
آندرهآ:خیله خب. اگه پولشو ندیم دور خونهمون یه خط رسم میکنه آقای گالیله.
گالیله:حالا اگه آقای کامبیونه، مأمور اجرا، تصمیم بگیره که صاف و مستقیم به طرف خونهی ما بیاد، بین دو نقطه کدوم مسیر رو انتخاب میکنه؟
آندرهآ:کوتاهترین فاصلهرو.
گالیله:آفرین یه چیزی برات آوردم آندرهآ، پشت اون نقشهی آسمونو نگاه کن! (آندرهآ از پشت نقشهی آسمان مدل بزرگ چوبی از هیئت بطلمیوسی را بیرون میآورد».