گر همان روز اول، به همه نگویی که همه را ابقا خواهی کرد و بالاترین تغییرت، جابهجایی است؛ بساطی درست خواهد شد که بیا و ببین.
انواع گمانهای عجیب و غریب دربارهی آدمهای «آمدنی» و مدیران «معزول»، بر زبان همکاران جاری میشود و پیش از آنکه به خودت بیایی، حکمها را از طرف تو زده و فرستادهاند!
به نظرت مدیری که سر کارش نباشد، با همکارانش بدرفتاری کند، خودش را به جای مدیری فرهنگی، «رئیس» بداند، بیش از کار، درگیر مسایل جنبی میشود و خلاصه به درد همه کار میخورد جز مدیر فرهنگی شدن؛ باید سر کارش بماند؟!....
معلوم است که باید بماند! دست کم تا وقتی که بفهمی یا بفهمد که به درد هم نمیخورید.
مدیری تواناست که بتواند انگیزههای خفته آدمها را بیدار و آنان را وارد کار کند.