
کتاب افسوس نمی خوریم
زندگی مردم عادی در کره شمالی
نسخه الکترونیک کتاب افسوس نمی خوریم به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
معرفی کامل کتاب افسوس نمی خوریم را رایگان بشنوید
نقد و بررسی کتاب افسوس نمی خوریم
امروزه با گسترش دنیای اینترنت و ارتباط جهانی کشورها با یکدیگر، کره شمالی شبیه معمایی رازگونه است که نفوذ به اخبار داخلی آن و خبر از دنیای بیرون در آن، یا ممکن نیست یا بسیار سخت است. از نظر بسیاری از مردم و کارشناسان سیاسی کره شمالی شبیه به یک دالان تاریک و غیرقابل نفوذ است که تنها شناخت مردم دنیا از این کشور به عقیدهی باربارا دمیک به تصاویر رژهی مردان دیکتاتوری است که از تلوزیون پخش شده است. شاید به شکلی محدود بتوان با سفر به این کشور از اوضاع زندگی مردم آنجا شناختی پیدا کرد اما قوانین و محدودیتهای ارتباط توریستها با مردم عادی این کشور مانع از شناخت کامل شده است. کتاب افسوس نمیخوریم شرح زندگی مردم عادی در کره شمالی است که باربارا دمیک آن را از زبان پناهجویان این کشور ثبت کرده است.
درباره کتاب افسوس نمیخوریم
افسوس نمیخوریم عنوان کتابی به قلم باربارا دمیک روزنامهنگار و نویسنده است. این کتاب مستند محور در زمینهی ادبیات سیاسی است که در سال 2010 برندهی جایزه اثر غیرداستانی ساموئل جانسون و نامزد کسب جایزهی ملی انگلستان شد.
افسوس نمیخوریم به روایتی مستند از زندگی مردم کره شمالی پرداخته است و داستان چند تن از شهروندان کره شمالی را بازگو میکند که بعضی از آنها از چونگ جین کره شمالی فرار کردهاند و در کره جنوبی ساکن شده اند. نویسنده در زمان سکونت خود در کرهی جنوبی سراغ این افراد رفته است و با آنها درباره زندگی شهروندی در کره شمالی به بحث و گفتوگو پرداخته است. شالودهی این کتاب بر اساس خاطرات و صحبتهایی است که این پناهندگان اظهار داشتهاند. از این رو میتوان کتاب حاضر را همچون روزنهای برای مشاهدهی دنیای ناشناخته و غیرقابل نفوذ کشور کره شمالی دانست.
عنوان کتاب؛ «افسوس نمیخوریم»؛ از موسیقی یکی از فیلمهای کره شمالی به نام «هیچچیز در دنیا نیست که افسوس آن را بخوریم» محصول 1970 گرفته شده است. دمیک در این آثار با بیش از 100 پناهنده گفتگو کرده و بر شهر چونگ جین که به اعتقاد دولتمردان این کشور ویترین کره شمالی برای توریستها محسوب میشود بیش از همه تمرکز کرده است.
آنچه در این کتاب تصویر میشود براساس حاصل 7 سال گفت و گو با پناهندگانی است که سالهایی از عمر خود را در این کشور زندگی کردهاند. مطالب از زبان شش شخصیت اصلی در جایگاههای مختلف اجتماعی مانند یک زن خانهدار، یک معلم، یک دانشجو از یکی از بهترین دانشگاههای کره شمالی، یک پسربچهای خیابانی و یک پزشک روایت میشود. گفتههای این افراد به خواننده کمک میکند تا درون کره شمالی را از زوایای مختلفی ببیند و فشار و تنگناهایی که دولتمردان کره شمالی به مردم روا داشتهاند را از زبان خود مردم بشنوند. در این کتاب خواننده تصویری غریب و حتی غمگین از زندگی عادی مردم کره شمالی، عاشق شدن آنها، تحمل کمبودهای غذایی و قحطی، تفریحات و ... را در ذهن خود خواهد دید. نویسنده با نگاهي دقيق به تصاويري از اين دست، سعي دارد از واقعيت وراي آن چهرههای تهي دولتمردان که در رسانهها منتشر میشود خبر بدهد.
هرچند این کتاب با زوایای دید محدود به کره شمالی نگاه کرده است و نمیتوان آن را گزارشی کامل و بینقص از زندگی مردمان عادی این کشور دانست؛ اما کتاب حاضر میتواند بخشی از سوالات و پرسشهای ما را دربارهی زندگی مردم این کشور پاسخ دهد. چرا که انتشار کتابها و فیلمهایی که درباره مردم و ملتهایی که در برابر امپریالیسم قرار گرفتهاند به مخاطب این امکان را میدهد تا با قضاوت خویش آنچه بر مردم این کشور گذشته و میگذرد را درک کند.
زندگی در کره شمالی با عنوان فرعی «افسوس نمیخوریم» نوشته باربارا دمیک با ترجمه حسین شهرابی و مینا جوشقانی در انتشارات کتابسرای تندیس منتشر شده است. همچنین ترجمهی دیگر این کتاب با عنوان «حسرت نمیخوریم» به تازگی با ترجمهی زینب کاظم خواه از سوی نشر ثالث در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است.
درباره باربارا دمیک
باربارا دمیک نویسنده، روزنامهنگار و سردبیر دفتر خبری لسآنجلس تایمز در پکن است. او در بین سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۷ یکی از استادان مدعو در دانشگاه پرینستون بود و در پایان سال ۲۰۰۷ به عنوان سردبیر روزنامه لسآنجلس تایمز در چین گماشته شد. روایت دمیک از کره شمالی در کتاب «افسوس نمیخوریم» سر و صدای زیادی کرد و جوایز متعددی را برای او به ارمغان آورد. این کتاب فینالیست جایزهی پولیتزر در زمینهی گزارشهای بینالمللی بود. دمیک جایزهی باشگاه رسانههای برونمرزی را در زمینهی گزارشهای حقوق بشری و همچنین جایزههایی از انجمن آسیا و آکادمی دیپلماسی آمریکا و چندین جایزهی دیگر را برای نگارش این کتاب از آن خود کرد. او همچنین در سال 2010 برای نگارش این کتاب برنده جایزه ادبی ساموئل جانسون شد. او با روزنامه The New Yorker نیز همکاری دارد.
در بخشی از کتاب افسوس نمیخوریم میخوانیم
جون - سانگ در پانزده سالگی پسری نحیف و درسخوان بود. از کودکی بهترین نمرههای کلاس را در ریاضیات و علوم میگرفت. پدرش که از روشن فکرهای سرخورده بود، در مورد فرزندانش، به خصوص پسر بزرگ و بااستعدادش، جاهطلبی زیادی داشت. آرزویش این بود که او از ولایت برود و تحصیلاتش را در پیونگ یانگ ادامه دهد. اگر جون - سانگ دیرتر از نه شب به خانه میرفت یا از انجام تکالیفش عقب میافتاد، به یک آن ترکهای که صرفا برای ادب کردن بچههای کله شق نگه داشته بود، بیرون میکشید. پسرک میبایست بهترین نمرههای مدرسه را کسب میکرد و از پس دو هفته امتحانات سخت در چونگژین برمیآمد تا بتواند به آموزشکدهای ممتاز مانند دانشگاه کیم ایل سونگ راه پیدا کند. گرچه جون - سانگ تازه سال اول دبیرستان بود، طوری مشغلههای کاری داشت که مهلتی برای قرارومدارهای عاشقانه را از او دریغ میکرد. برای رفع نیازهای دوران بلوغ باید دندان روی جگر میگذاشت.
جون - سانگ میکوشید افکاری که در نامناسبترین زمان در سرش چرخ میزدند و باعث میشدند تمرکزش را از دست بدهد، کنار بزند؛ اما هرچه سعی میکرد نمیتوانست تصویر دختر مو کوتاهی که از حرص پا به زمین میکوبید، از ذهنش بیرون براند. چیزی از دختر نمیدانست. اسمش چه بود؟ آیا به همان زیبایی بود که او به خاطر داشت؟ یا فقط حافظهاش او را به بازی گرفته بود؟ چطور میتوانست بفهمد آن دختر کیست؟
اتفاقا معلوم شد پیدا کردن رد او بسیار آسانتر از آن است که فکرش را میکرد. می - ران از آن دسته دخترهایی بود که نظر مردهای جوان را به خود جلب میکنند و موهایش هم آنقدر متمایز بود که با تعریف ماجرا پیش چند تن از دوستانش هویت دختر آشکار شد. دست بر قضا، پسری در کلاس بوکس جون - سانگ بود که تنها در خانه با خانوادهی می - ران در همان ردیف از منازل سازدهنی فاصله داشت. جون - سانگ با پسرک گپی زد و او را برای کسب اطلاعات ترغیب کرد و به عنوان کارآگاه شخصی استخدامش کرد. در و همسایه دربارهی می- ران و خواهرش کم شایعه پراکنی و غیبت نمیکردند. از این هم زیاد میگفتند که یکی از دیگری خوشگلترند. آنها بلندقد بودند که این ویژگی در کرهی شمالی غنیمت محسوب میشود و همینطور هم بااستعداد. بزرگترین دخترشان خواننده بود و آن یکی نقاش. همهشان هم اهل ورزش بودند و در بسکتبال و والیبال مهارت داشتند.
آنچه در بالا خواندید بررسی و نقد کتاب افسوس نمیخوریم بود. خرید و دانلود این اثر در همین صفحه امکانپذیر است. برای مطالعهی دیگر کتابها در زمینهی سیاست میتوانید به قسمت دستهبندی کتابها مراجعه و کتابهای این موضوع را یکجا مشاهده کنید.
نظرات کاربران درباره کتاب افسوس نمی خوریم