پلی باریک از جلو تا انتها، صحنه را دو نیم کرده است، روی این پل نیز سیمهای خاردارِ مدوری از جلو تا انتها مرزی میسازند که راست و چپ صحنه را همچون خط مرزی بین دو کشور مینمایاند. زخمی، گنجشک زخمیِ این کوارتت، میان سیمهای خاردار اسیر شده و در تقلای آزادی است. تنها، مادینهگنجشکِ این کوارتت نیز از بیرون سیمهای خاردار در تلاش رهانیدن معشوق است. دورتادور سیمهای خاردار انواع مینهای کشنده کاشته شدهاند، بالای سر این میدان مین دلدار و دلجو در هوا معلقاند، هر دو بر اثر انفجار مین کشته و به هوا پرتاب شدهاند، تمام اتفاقات این قصه را در لحظهی پرتاب این کشتهها به آسمان و قبل از بازگشت آنها به زمین میبینیم. نمیدانم، شاید این دو شهید، در برزخِ پس از مرگ باشند.
آغاز. تاریکی. غرشِ مهیبِ انفجار یک مین، صحنهای دودافزا و غبارآلوده و...