سازمانهای اطلاعاتی غرب و بهخصوص آمریکا به تجربیات خود در فروپاشی نظام کمونیستی از حربهی انقلابهای رنگی برای سرنگونی دولتهای مخالف استفاده کردند و «انقلاب گلرز»، «انقلاب نارنجی»، «انقلاب لاله»، «انقلاب کاج» و... را ترتیب دادند و بدینوسیله دولتهای مخالف خود را تحت لوای دموکراسی جابهجا کردند و با روشهای به ظاهر مسالمتآمیز دولتهای طرفدار خود را بر سرکار آوردند. هنگامیکه ایالات متحده از کاربرد ابزارهای متعدد برای مهار و سرنگونی نظامیجمهوری اسلامی ایران ناامید شد، بهخصوص بعد از انتخابات دوم خرداد سال ۱۳۷۶ به الگوی سرنگونی و تغییر نظام از طریق یک انقلاب مخملی روی آورد، لذا سعی کرد به کمک نخبگان سیاسی، احزاب سیاسی و جنبشهای دانشجویی و مطبوعات به این مهم دست یابد. اما مقاومتهای فضای سیاسی ایران از جمله حمایت گستردهی مردمی و بهویژه دانشجویان از نظام، حضور پرقدرت و مدبرانهی ولایت فقیه در رأس نظام جمهوری اسلامی و عدم وجود انسجام فکری و پایگاه قوی مردمی برای احزاب اپوزیسیون و غیره موجب شده انقلاب رنگی در ایران به شکست بینجامد.
کتاب حاضر تحت عنوان «انقلابهای رنگی و انقلاب اسلامی ایران» به پردازش و بررسی این موضوع مهم پرداخته است.