جو نُه سال داشت و لاغر و ریزهمیزه بود. لیلی هفت سال داشت و قدّش بلندتر از سنّش بود. بعضی وقتها که لباسهای یکجور میپوشیدند، مردم فکر میکردند شاید دوقلو باشند؛ اما جو این را دوست نداشت. دلش نمیخواست همقد و اندازۀ کسی باشد که دو سال از خودش کوچکتر است.
سال گذشته دوستش، میشِل، ساقدوش شده بود و جو خیلی به او حسودی کرده بود؛ امّا حالا شاید به آرزویش میرسید.