دیلینگ و سوتک دوتا گربه حنایی بودند که با اِرنی زندگی میکردند. اِرنی عاشق موسیقی بود و از صبح تا شب آهنگ گوش میکرد.
یک روز سوتک گفت: «من که نمیفهمم از چهچیز آن آهنگها خوشش میآید؛ یا جیغجیغ است یا ویقویق و یا دلنگدلنگ!»
دیلینگ گوشهایش را تکان داد و گفت: «اسمش را هم گذاشتهاند موسیقی! واقعاً که این آدمها خیلی بامزهاند.»
سوتک گفت: «من که میگویم ارنی باید یکجوری سرش را گرم بکند و برود دنبال کاری. اگر سرش مثل ما شلوغ بود، هیچوقت از اینجور کارها نمیکرد؛ اصلاً تو هیچوقت دیدهای توی آفتاب لم بدهد یا خُرخُر کند؟ راستراستی که خیلی تنبل است.»