هیچ کس باور نمیکرد. دعوت نامهها به دست هر یک از فامیل میرسید قاه قاه میخندیدند. همه فکر میکردند این یک نوع بازی است و سر به سرشان گذاشتهاند. باید منتظر میماندند تا روز موعود فرا رسد. نیمه شعبان، تالار پذیرایی شقایق. خانواده عروس در خرید جهیزیه سنگ تمام گذاشته بودند. هر کس عروس را میدید احساس میکرد زیباترین عروس دنیا را دیده است.
بالاخره آن شب رسید و سالن پر از جمعیت شد...