اصلاحات، اصلاحطلبی، اصلاحگری و واژههای همخانواده آنها، چندی است که در ادبیات سیاسی ایران، کاربرد فزونتری یافتهاند. از نظر تاریخی، این کلمات سابقهای طولانی در دایره واژگان سیاسی این سرزمین دارند؛ اما در دورانی که مبدأ آن هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران (دوم خرداد ۱۳۷۶) است، با افزایش چشمگیر بسامد این واژهها در گفتهها و نوشتههای فعالان سیاسی روبهرو شدهایم. نفوذ این واژگان به میان عامه مردم نیز ویژگی دیگر این دوره است. مقوله اصلاحات و اصلاحطلبی که تا پیش از این در حوزه فرهیختگان و نخبگان موضوع بحث بود، اکنون برای همه اقشار مردم ایران اسلامی به پدیدهای آشنا و خواستی عمومی تبدیل شده است.
با این همه، شیوع یک اصطلاح، لزوماً به معنای شفافیت مفهوم آن و برداشت درست و همهجانبه عمومی از آن و وضوح کاربردش نیست. گر چه اصلاحات، اکنون خواسته همگانی شهروندان جمهوری اسلامی ایران است، اما نباید از ابهامزدایی از این مقوله، غفلت کرد. زیرا به تجربه ثابت شده است که در حرکتهای اجتماعی، ابهام، عدم شفافیت و مهآلودگی اهداف، سمت و سو، ابعاد، لوازم و زمینههای حرکت، از بزرگترین آفات به شمار میآید.