حسین(ع) از چند منزل گذشت و در کربلا فرود آمد. عبیداله دانسته، خواسته بود رنج تشنگی بر پیمان شکنی کوفیان بیفزاید و کار حسین(ع) را تمام کند. حسین(ع) خواست به حجاز پس برود اما پسر سعد بر این شرط جز با پذیرفتن بیعت یزید راضی نشد. حسین(ع) مقاومت کرد و راه اصلی بسته شد و به ناگزیری در آستانۀ کارزار قرار گرفت.
حُرّ عدم تمایل حسین(ع) را به خون ریزی دیده بود و بر سر بازگشت حسین(ع) به مدینه ابن سعد محاجه میکرد. بن سعد گفت: اگر بیعت یزید را نپذیرد، ستیزی خواهد کرد که آسان ترین رویدادش افتادن سرها از تنها و رنده شدن دستها خواهد بود.
بدین سان حُرّ که دریافت در این معرکه حق با سوی مقابل است. صبحگاه روز دهم محُرّم سال ۶۱ هـ.ق به بهانۀ آنکه اسب خویش را آب دهد از سپاه اموی جدا شد و به عذر و توبه نزد حسین(ع) آمد. حسین(ع) او را لطفها کرد و پذیرفت و آزادهاش خواند، آن سان که مادرش او را نامیده بود. و او از شیعت علی(ع) بود و کس نمیدانست