صحنه مجلس عروسی در یک خانه اعیانی است. حوض وسط حیاط را با تخته پوشانده و مفروش کردهاند. دوعدد چراغ زنبوری در دو طرف صحنه قرار دارد. مطربها میزنند و میخوانند. یکی از مطربها لبس نمایش به تن دارد و روبندی بهصورت زده که فقط چشمها و ابروانش پیداست.
مطرب میخواند:
من میرم شیراز، شیراز اصفهون،
میخرم چادر، قیمتش گرون.
تا تو سر نکنی و راه نروی و من نبینم و حظ نکنم و نازت بر منه،
این قر و نازت دِلِمِ میشکنه.
ریزه ریزه سنگه اینجا.
شهر فرنگه اینجا.