گاهی یک درگیری فیزیکی کودکانه حقایق زیادی از انسان را بر ملا میکند. حقایقی که گاه پشت روابط دوستانهی ما پنهان شدهاند اما در کشمکشهای ساده و اولیه باز میشوند و عمق آنها چنان عیان میشود که آدمی را غافلگیر میکند. نمایشنامهی خدای کشتار نمایشی انتقادی با رویکرد طنز است تا مخاطب خود را لحظهای به فکر فرو ببرد.
نمایشنامه خدای کشتار چهار شخصیت دارد که دو زوج را تشکیل میدهند. ورونیک هویل و میشل هویل یکی از زوجها هستند و در طرف دیگر آلن رایل و آنت رایل دو زوج دیگر هستند. پسر یازدهسالهی خانوادهی رایل با چماق زده و دو دندان همکلاسی خود یعنی پسر خانواده هویل را شکسته است. خانوادهی رایل برای دلجویی و تفاهم به خانهی خانوادهی هویل میآیند تا درباره این موضوع چارهای پیدا کنند. در ابتدا این جمع با صحبتهای دوستانهی خود روابط متمدنانهای را به نمایش میگذارند اما کمی بعد مشاجره شدید و وحشیانهای بین آنها شکل میگیرد که وضعیت را از هم فرو میپاشد.
خدای کشتار عنوان نمایشنامهای از نویسندهی فرانسوی یاسمینا رضا است. این نمایشنامه در سال 2006 منتشر شد و همچون نمایشنامههای قبلی نویسنده با استقبال خوبی مواجه شد. خدای کشتار نمایشنامهای است در سبک کمدی سیاه با درونمایهی اختلافات دائمی بشر. نمایشنامهای که قطعا یک تراژدی طنزآمیز است و فردگرایی و تقسیمبندی را بهگونهای نشان میدهد که مخاطب متوجه میشود که این اثر میخواهد بگوید همینهاست که پایه و اساس مشکلات فردی و اجتماعی میشود. نویسنده توانسته به خوبی حماقت انسانها و مسائلی همچون تخاصم و تضاد، تفاوتهای ظاهری و شخصیتی افراد، سلطهجویی، جدالها، صلح و جنگ و ... را در یک کلیت نشان دهد.
یاسمینا رضا در این اثر توانسته مسائل اجتماعی را در کالبد یک موضوع خانوادگی القا کند. لحن او پر از کنایه و طنز است و به خوبی از پس تحلیل و کالبدشکافی مسائل بر آمده است. او تنشها، احساسات و چالشها را با هنرمندی تمام به تصویر میکشد. مکالمات پرفراز و نشیب و پرکشش در روابط انسانی از مهمترین ویژگیهای آثار یاسمینا رضا به شمار میآید. او منتقد صریح ژستهای روشنفکری در جوامع امروزی است. ساختار نمایشنامهی یاسمینا رضا ساده و روان است؛ اما تفکری که در پس هر کلمه و دیالوگ گفته شده است پیچیده و پرمفهوم است. او حقیقت را در لابهلای کلام و رفتار شخصیتهای داستانش به مخاطب نشان میدهد.
این نمایشنامه با ترجمهی ساناز فلاح فرد از سوی انتشارات نیلا راهی بازار نشر شد. ترجمهی دیگر این اثر را نشر قطره با برگردان مائده طهماسبی منتشر کرده است.
یاسمینا رضا نمایشنامهنویس و نویسندهی فرانسوی متولد سال 1959 است. مادر او اهل مجارستان و پدرش یک مهندس دورگهی ایرانی –روسی بود. او از کودکی به نوشتن علاقه داشته است و زمانی که تنها 8 سال داشت اولین شعر خود را سرود. تحصیلات خود را در رشته جامعهشناسی ادامه داد و در سال 1978 از دانشگاه سوربون فرانسه فارغالتحصیل شد. او به شدن به تئاتر علاقه داشت به همین دلیل تصمیم گرفت این رشته را در مدرسهی هنری «ژاک لوکو» دنبال کند. یاسمینا رضا فعالیتهای هنری خود را با بازیگری در تئاتر آغاز نمود اما بازیگری کاری نبود که او برایش به دنیا آمده باشد. پس تصمیم گرفت نویسندگی را شروع کند و کار خود را در این زمینه با نگارش نمایشنامه آغاز نمود. او در مدت کوتاهی به شهرت رسید و عنوان موفقترین نمایشنامه نویس اواخر قرن بیستم را از آن خود کرد.
او به واسطهی نمایشنامههایی که تا امروز نوشته است توانسته جوایز مهمی را از آن خود کند. به همین علت او را بیشتر نمایشنامه نویس میدانند تا رمان یا داستاننویس. البته او در نویسندگی و فیلمنامهنویسی نیز تبحر بالایی دارد و آثار مختلفی از او در این زمینهها منتشر شده است. یاسمینا رضا شهرت بینالمللی دارد و نمایشنامههای او درکشورهای مختلف ترجمه شده و به اجرا درآمده است. او همچنین یکی از نمایشنامه نویسانی است که توانسته جایزهی «مولیر» را از آن خود کند.
نمایش خدای کشتار یک سال بعد از انتشار روی صحنه رفت. اولین بار این نمایش در زوریخ روی صحنه رفت و با استقبال خیلی خوبی از سوی تماشاگران مواجه شد. این نمایش از آن پس بارها و بارها در کشورهای جهان روی صحنه رفت. یکی از مهمترین آنها در آلمان به کارگردانی ماتیاس گهرت اجرا شد. در آذرماه سال 1387 در ایران هم این نمایشنامه به کارگردانی علیرضا کوشک جلالی در تالار سایه تئاتر شهر به روی صحنه رفت؛ و کاظم هژیروند (میشل)، الهام پاوهنژاد (ورونیک)، بهاره رهنما (آنت) و بهنام تشکر (آلن) ایفای نقش کردند.
شهرت نمایشنامه خدای کشتار تا جایی بود که رومن پولانسکی کارگردان مشهور بر اساس آن فیلمی با عنوان کشتار ساخت. اولین نمایش رسمی این فیلم در جشنوارهی ونیز بود.
ورونیک: آلن، من و شما هیچ وجه مشترکی با هم نداریم، با این حال میخوام براتون درد دل کنم.
من با مردی زندگی میکنم که به بار برای همیشه به این نتیجه رسید که زندگی حقیره. زندگی کردن با مردی که به گوشه چمباتمه زده خیلی سخته، کسی که نمیخواد هیچ چی رو تغییر بده، کسی که جذب هیچ چی نمیشه...
میشل: کوفتش کردی. همهش پرید. ورونیک: لازمه ایمان داشته باشیم... به به اصلاحاتی ایمان داشته باشیم، مگه نه؟
میشل: اون آخرین نفریه که میتونی این حرفا رو براش تعریف کنی.
ورونیک: من با هر کی بخوام حرف میزنم کثافت!
میشل: (تلفن زنگ می خورد) دوباره کی داره حال مونو میگیره؟... بله مامان... حالش خوبه. حالش خوبه، بیدندونه ولی حالش خوبه... چرا، درد داره. درد داره اما خوب میشه. مامان من سرم شلوغه، بهت زنگ می زنم.
آنت: هنوزم درد داره؟
ورونیک: نه.
آنت: چرا مادرتونو نگران کردین؟
ورونیک: نمی تونه جور دیگه ای برخورد کنه. همیشه باید نگرانش کنه.
میشل: ورونیک دیگه بسه! این نمایش درمانی چه معنی میده؟
آلن: ورونیک، کی بیشتر از خودش به فکر بقیه س؟ همهمون دوست داریم به یه جور اصلاحات باور داشته باشیم. اصلاحاتی که اگه رخ بده هر کدوم مون توش جایگاه خلاق خودمونو داریم و ازش بهره میبریم. آیا همچین چیزی وجود داره؟ بعضی آدما عقب میمونن، این روش اوناس، بعضیشون وقت تلف نمیکنن، با شمشیر میرن تو دل جنگ، چه فرقی میکنه؟ آدما تا دم مرگ میجنگن. آموزش میبینن، رنج میبرن... شما دارین به کتاب دربارهی دارفور مینویسین، خب، میفهمم، میتونیم به خودمون بگیم بفرما، یه کشتار دیگه، ولی این فقط تو تاریخه و من جای امن خودم نشستهم دارم دربارهش مینویسم. بالاخره هر کدوم مون یه جوری خودمونو از عذاب وجدان نجات میدیم.
ورونیک: من این کتابو برای نجات خودم نمینویسم. شما که نخوندینش، چه میدونین توش چه خبره.
آلن: مهم نیست.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 405.۳۸ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 87 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۲:۵۴:۰۰ |
نویسنده | یاسمینا رضا |
ناشر |