چرا از طبیعت شکایت میکنیم؟ او مهربانانه عمل میکند. حیات طولانی است اگر بدانید که چگونه از آن بهره ببرید. اما شخصی به طمعی سیری ناپذیر گرفتار میشود و دیگری به فداکاری پرزحمتی برای وظایفی بیفایده. یک نفر در مسکرات غوطهور میشود، دیگری به تنبلی فراوان. شخصی در جاهطلبیهای سیاسی پیچیده فرو میرود و همیشه در بند قضاوت دیگران است. دیگری به امید سود با سراسیمگی تمام خشکیها و دریاها را به حرص تجارت زیر پا میگذارد. عدهای از زندگی نظامی در رنجند، همیشه در پی آنند که خطری بر دیگری وارد کنند و یا بیمناک ورود خطری بر خودشان هستند. برخی طوق بندگی بیمزد و مواجب جلب توجه دیگران را بر گردن انداختهاند. بسیاری خود را مشغول پیگیری دارائی دیگران و شکایت از کاستی اموال خود نمودهاند. بسیاری در پی هیچ مقصد و هدف ثابتی نیستند، بلکه در امواج برنامههای دمادم هر متلون بیثباتی که هیچ گاه از خویشتن راضی نیست، متلاطم میشوند. برخی هیچ هدفی برای مسیر زندگانی خود ندارند و مرگ به هنگام خمیازه کشیدن ناشی از رخوت، آنها در بر میگیرد. به این دلیل است که نمیتوانم تردیدی در حقیقت وحیانی بزرگترین شعرا داشته باشم که سروده است: "ما در قِسم اندکی از حیات، زندگی میکنیم. "