*نامزد جایزه مهرگان ادب
آن گوشه کافه چند نفر تولد گرفته بودند. با کیک و شمعهایی که فشفشهوار شعله میکشید. دست که زدند، شورا هم لبخند زد. موبایل و سیمکارت را همان وقت گذاشت روی میز. دستگاه راحتی است. شماره گرفتن و پیام فرستادن سخت نیست. شماره تو شد دومین شماره دفترچه تلفنش. شورا شماره خودش را قبلاً ذخیره کرده بود.
دوباره که لبخند زد، گفتم: «نکند شور زندگی را با ابتذال اشتباه گرفته بودیم؟»
گفت: «شور زندگی!»