واقعاً نمیدانم این غول از کجا آمد. کی آمد. چطوری آمد. فقط میدانم دلم میخواست یک غول داشته باشم که با همه غولها فرق داشته باشد. یک غول متفاوت که مهربان و بیآزار باشد و در آسمان زندگی کند. بعد دنبال اتفّاقاتی رفتم که میتوانست برای غول اتّفاق بیفتد. غول من از یک بطری متولّد میشود و در آسمان جاودانه میشود و هفت مرحله را از تولّد به بعد طی میکند که در هر مرحله اتفّاقی برایش میافتد که...
مثل اینکه دارم همه کتاب را تعریف میکنم. خودتان بخوانید دیگر.